وایسا دنیـا

من دیگه خسته شدم بس کـه چشام بارونیـه
پس دلم که تا کی فضای غصه رو مـهربونیـه

من دیگه بسه برام تحمل این غم
بسه جنگ بی ثمر به منظور هر زیـاد و کم

وقتی فایده ای نداره غصه خوردن واسه چی
واسه عشقای تو خالی ساده مردن واسه چی

نمـی خوام چوب حراجی رو بـه قلبم ب
نمـی خوام گناه بی عشقی بیفته گردنم

نمـی خوام درون به درون پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همـه یـه هیزم آماده شم

یـا یـه موجود کم و خالی پر افاده شم
وایسا دنیـا وایسا دنیـا من مـی خوام پیـاده شم

همـه حرف خوب مـی زنن اما کی خوبه این وسط
بد و خوبش بـه شما ما کـه رسیدیم ته خط

قربونت برم خدا چقدر غریبی رو زمـین
آره دنیـا ما نخواستیم دل و با خودت نبین

نمـی خوام درون به درون پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همـه یـه هیزم آماده شم

یـا یـه موجود کم و خالی پر افاده شم
وایسا دنیـا وایسا دنیـا من مـی خوام پیـاده شم

این همـه چرخیدی و چرخوندی آخرش چی شد
اون بلیط شانس دائم بگو قسمت کی شد

همـه درویش همـه عارف جای عاشق بعد کجاست
این همـه طلسم و ورد جای خوش دعا کجاست

نمـی خوام درون به درون پیچ و خم این جاده شم
واسه آتیش همـه یـه هیزم آماده شم

یـا یـه موجود کم و خالی پر افاده شم
وایسا دنیـا وایسا دنیـا من مـی خوام پیـاده شم

عشق تازه ( بغض چشمات) شاعر آهنگساز خواننده تنظیم کننده:رضا صادقی

عشق تازه حرف تازه من و تو و شب کـه درازه هیشکی مثل ما نفهمـید تو دل این شب یـه رازه من یـه نیمـه از تو بودم تو یـه نیمـه از خود من بین ما فاصله افتاد دل من و تو رو شکستن
بغض نکن کـه بغض چشمات شعله مـیندازه بـه جونم
با خیـالت گر مـی گیره بند بند استخونم اسم رمز شب ستارس بودنامون که تا دوبارس شبا کـه دلتنگ جنونیم ستاره بازیمون بهانس
ما به منظور عاشقیمون یـه زبون تازه داریم
دوریم اما توی ساعت چشمامونو رو هم مـیذاریم
تو رو دارم و ندارم بودنی بـه رنگ یک خواب
دلخوشم حتی بـه رویـا غنچه نجیب مـهتاب
از تو لبریزم و بی تو خالی از حتی خود من
هر جا هستی هر جا مـیری عاشقانـه ها باهاتن
ما زیر سایـه عشقیم خیره خیره که تا خود شوق
بی تفاوت بـه نگاه دشمن عاشق بیزار
بغض نکن کـه بغض چشمات شعله مـیندازه بـه جونم
با خیـالت گر مـی گیره بند بند استخونم اسم رمز شب ستارس بودنامون که تا دوبارس شبا کـه دلتنگ جنونیم ستاره بازیمون بهانس

هرجا رفـتم ، دانلود آهنگ میمیرم تموم ميشه غم های من دیگه اشک نریز پشت پای من هر جا امدی ، هر کجا نگاه مکه
ذره ای از آشـنـایـی وا جــون و دل صـدا مکه
هرجـــای دنـیـا کـه رفتم،امدی کـه جای مـه نـهه
گــرچه دنـیـاشون قشـنـگه ولی دنـیـای مـه نـهه
آخرش خوب امدنست کـه دیر یـا آخر نابو
هیچکـسـی بـندری و هیـچ جـا بـنـدر نابو
آخرش خوب امدنست کـه دیر یـا آخر نابو
هیچکـسـی بـندری و هیـچ جـا بـنـدر نابو هیـچ جـا بـنـدر نابو

جـلـویـل خوسـی بـی بـی بـوی خـاک و عـود و گشته
سر رو پابـپ کـه وا کلیون خستـه رو گفـاره نشـسـته
فصل گارزنگی و انبا خوش خوشون هیش و شـروند
ســـــوز شعر خالـو قـنـبـر کـه دل و جـون شـبـرشـته
آخرش خوب امدنست کـه دیر یـا آخر نابو
هیچکـسـی بـندری و هیـچ جـا بـنـدر نابو
آخرش خوب امدنست کـه دیر یـا آخر نابو
هیچکـسـی بـندری و هیـچ جـا بـنـدر نابو هیـچ جـا بـنـدر نابو

تو اگه خوب یـا بدی ، خاک تو سرمـه چشمومن
هر کـه و هر جا بــشـم ، اســم تــو ورد لـومـن
تو اگه خوب یـا بدی ، خاک تو سرمـه چشمومن
هر کـه و هر جا بــشـم ، اســم تــو ورد لـومـن
هـمـه جـونی ای دنـیـا بـه یـه گــوشــت نارست
بندرم رو خو مچـرخون از ای چوک بیت
هـمـه جـونی ای دنـیـا بـه یـه گــوشــت نارست
بندرم رو خو مچـرخون از ای چوک بیت
آخرش خوب امدنست کـه دیر یـا آخر نابو
هیچکـسـی بـندری و هیـچ جـا بـنـدر نابو
آخرش خوب امدنست کـه دیر یـا آخر نابو
هیچکـسـی بـندری و هیـچ جـا بـنـدر نابو هیـچ جـا بـنـدر نابو
هیـچ جـا بـنـدر نابو
هیـچ جـا بـنـدر نابو
هیـچ جـا بـنـدر نابو
هیـچ جـا بـنـدر نابو
هیـچ جـا بـنـدر نابو
هیـچ جـا بـنـدر نابو
دیگه نمـی تونم

دورم ازتو اما با تو
لحظه ها رو زنده هستم
بازم ازتو پرم از تو
واسه تو رویـایی خستم

خوب دیروز
باتو هر روز
از تو با خدا مـیخونم
توخیـالت
توی حالت
باز توی کما مـیمونم

تا وقتی کنارمـی مـی دونم
تا وقتی بهارمـی مـی تونم
دیگه طاقت دوریتو ندارم
دیگه نمـی تونم
غربت لحظه خسته
راه خنده هامو بسته
کمر گیتار عشقم
زیر بار غم شکسته

شب یلدام
ساکت و سرد
حسرت دل خالی از درد
تا کـه دق نکرده رویـا
تورو جون لحظه برگرد

تا وقتی کنارمـی مـی دونم
تا وقتی بهارمـی مـی تونم
دیگه طاقت دوریتو ندارم
دیگه نمـی تونم

نرو
توهم مثل من نمـیتونی دووم بیـاری نرو
تو هم مثل من تو غصه کم مـیاری نرو
آه نرو
نرو تو هم مـیپوسی مـیمـیری بی من نرو
تو هم طاعون غم مـیگیری ای من نرو
آه نرو نرو
نرو تو کـه مـیدونی من بی تو تو بی من یعنی حسرت
تو کـه مـیدونی بی جواب مـیمونـه عشق و عادت
تو کـه مـیدونی کم مـیشم
تو کـه مـیدونی کم مـیشی
تو کـه مـیدونی هم آغوش غم مـیشی
نرو آه نرو

بری جواب روزاتو چی مـیدی
حرفای ما رو تو گوش کی مـیگی
تو مـی دونی توی این بچه بازی
من وتو هر دو بازنده بازیم
نرو کـه رفتنت صلاح ما نیست
ببین جدایی تو نگاه ما نیست
نرو نذار بگن عشق یعنی حسرت
نذار کـه این تمنا بشـه نفرت
نرو تو کـه مـیدونی من بی تو تو بی من یعنی حسرت
تو کـه مـیدونی بی جواب مـیمونـه عشق و عادت
تو کـه مـیدونی کم مـیشم تو کـه مـیدونی کم مـیشی
تو کـه مـیدونی هم آغوش غم مـیشی بعد نرو آه نرو نرو

به پای تو هدر شدم یـه عمر دربدر شدم
همـیشـه درون سفر شدم حالا مـیای مـیگی برو
هم سوختم و ساختم برات آبرمو باختم بـه پات
شدم دلیل خنده هات حالا مـیای مـیگی برو
نازک تر از گل نشنیدی بـه عشق پاکم خندیدی
حرفامو کاش مـیفهمـیدی
سهم من از عشق این نبود
نفس بودی نـه یک هوس
هیشکی نبود تو بودی بس
سهم من از تو خاطره س
حالا مـیای مـیگی برو
محض رضای عاشقی برو ولی نگو کـه من
برنده برگشتم آخه بهت مـیخندند خوب من
آخه هنوزم بعضیـا راست و دروغو مـیدونن
یـه عده عاشق حیله رو از توی چشمات مـیخونن
گذاشتی عاشقت بشم بعد بری تنـهام بذاری
خوب کـه خراب تو شدم بگی کـه دوسم نداری
سرم تو کارم بود وبس سرزده از راه اومدی
گفتم ستاره نمـیخوام گفتی کـه از ماه اومدی

به پای تو هدر شدم یـه عمر دربدر شدم
همـیشـه درون سفر شدم حالا مـیای مـیگی برو
هم سوختم و ساختم برات آبرمو باختم بـه پات
شدم دلیل خنده هات حالا مـیای مـیگی برو
نازک تر از گل نشنیدی بـه عشق پاکم خندیدی
حرفامو کاش مـیفهمـیدی
سهم من از عشق این نبود
نفس بودی نـه یک هوس
هیشکی نبود تو بودی بس
سهم من از تو خاطره س
حالا مـیای مـیگی برو
خدا رو مـی خوام نـه واسه اینکه ازش چیزی بخوام

خدا رو مـی خوام نـه واسه مشکل و حل غصه هام

خدا رو دوست دارم نـه واسه ی جهنم و بهشت

خدا رو دوست دارم ولی نـه واسه ی زیبا و زشت

خدا رو مـی خوام نـه واسه خودم کـه باشم یـا برم

خدا رو مـی خوام نـه واسه روزای تلخ آخرم

خدا رو مـی خوام نـه واسه سکه و سکوی و مقام

خدا رو مـی خوام کـه فقط تو رو نگه داره برام

خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یـادم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشقارو خیلی دوست داره

خدا رو دوست دارم چون عاشق و تنـها نمـی زاره

خدا رو دوست دارم واسه اینکه تو رو بهم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشق بودن و یـادم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشقارو خیلی دوست داره

خدا رو دوست دارم چون عاشق و تنـها نمـی زاره

خدا رو دوست دارم واسه اینکه حواسش با منـه

خدا رو دوست دارم آخه همـیشـه لبخند مـی زنـه

خدا رو دوست دارم واسه اینکه من و تو با همـیم

خدا رو دوست دارم کـه مـی دونـه ما عاشق همـیم

به همـین سادگی رفتی
بی خداحافظ عزیزم
سهم تو شد روز تازه
سهم من اشک کـه بریزم
به همـین سادگی کم شد
عمر گل بوته تو دستم
گله از تو نیست مـیدونم
خودم اینو از تو خواستم
به جون ستاره هامون
تو عزیز تر از چشامـی
هر جا هستی خوب و خوش باش
تا ابد بغض صدامـی
تو رو محض لحظه هامون
نشـه باورت یـه وقتی
که دوست ندارم اینو
به خدا گفتم بـه سختی
من اگه دوست نداشتم
پای غمـهات نمـیموندم
واست این همـه ترانـه
از ته دل نمـی خوندم
اگه گفتم برو خوبم
واسه این بود کـه مـی دیدم
داری آب مـی شی مـیمـیری
اینو از همـه شنیدم
دارم از دوریت مـی مـیرم
تا کنار من نسوزی
از دلم نمـیری عمرم
نفسهامـی کـه هنوزی
تو رو محض خیره هامون
که نفس نفس خدا شد
از همون لحظه کـه رفتی
روحم از تنم جدا شد
تو کـه تنـها نمـی مونی
من تنـها رو دعا کن
خاطراتم و نگه دار
اما دستام و رها کن
دست تو اول عشقه
بسپرش بـه آخرین مرد
مردی کـه پشت یـه دیوار
واسه چشمات گریـه مـی کرد
بده دستاتو بـه من که تا باورم شـه پیشمـی
مـی دونم خوب مـیدونی تو تار و پود و ریشمـی

تو کـه از دنیـا گذشتی واسه یک خنده من
چرا من نگذرم از یـه پوست و خون بـه اسم تن

تو خیـالم هم نبود دوباره عاشقی کنم
ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم

نمـیدونم چی بگم کـه باورت شـه جونمـی
تواین کابوس درد رویـای مـهربونمـی

مـیدونی با تو
پرم از شعر و ستاره

مـیدونی بی تو
لحظه حرمتی نداره

مـیدونی درون تو
این خدا بوده کـه تونسته گل عشقو بکاره

وقتی حتی پیشمـی دلم برات تنگ مـی شـه باز
عشق تو تو لحظه هام حادثه ساز و قصه ساز

به جون خودت کـه بی تو از نفس هم سیر مـیشم
نمـی دونم چی مـیشـه بدجوری گوشـه گیر مـی شم

ممنونم کـه بچه بازیـهامو طاقت مـی کنی
هر چقدر کـه بد مـیشم اما تو نجابت مـی کنی

هر کجای دنیـا کـه باشم با منی و در منی
نگران حال و روزم بیشتر از خود منی

مـیدونی با تو
پرم از شعر و ستاره
مـیدونی بی تو
لحظه حرمتی نداره

مـیدونی درون تو
این خدا بوده کـه تونسته گل عشقو بکاره

مـیدونی با تو مـیدونی بی تو مـیدونی درون تو
ميدونم برات عجيبه اين همـه اصرار و خواهش
اين همـه خواستن دستات بدون حتا نوازش
ميدونم كه خم نداره واسه تو گريه ي دردم
ميگذري از من و ميري اما باز من برميگردم

ميدونم برات عجيبه من با اون همـه غرورم
پيش همـه ي بديهات چه جوري بازهم صبورم
ميدونم واسه ات سواله كه چرا پيشت حقيرم
دور ميشي منو نبيني باز سراغتو ميگيرم

ميدوني چرا هميشـه من بدهكار تو ميشم
وقتي نيستي هم يه جوري با خيالت راضي ميشم
ميدوني واسه چي از تو من ميبينم و ميخنده
تا نبيني گريه هامو هردو چشمامو ميبنده

چاره اي جزو اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام
ميميرم اگه نباشي بي تو من بدجوري تنـهام
ميدونم يه روز ميفهمي روزي كه دنيا را گشتي
من چجوري تو را خواستم تو چجور ازم گذشتي

چاره اي جزو اين ندارم آخه خون شدي تو رگهام
ميميرم اگه نباشي بي تو من بدجوري تنـهام
ميدونم يه روز ميفهمي روزي كه دنيا را گشتي
من چجوري تو را خواستم تو چه جور ازم گذشتي
قصد و غرض هوا نیست
قصه ادعا نیست نقل ِیک اعتقاده
، عشقه، یک جور ادا نیست
حکم نگاه تازه ست،
رمزی کـه رمز شب بود
فهم یک عشق بی مرز،
نـهایت طلب بود
تو رسم مکتب دل،
رهایی شرط عشقه
مشکی فقط یک رمزه،
یـه رنگیش يه عشقه
رنگ ما رنگ عشقه
عشقمونم يه رنگه
ساده بگم که تا زندم
مشكي برام قشنگه
بعضی مـی گن کـه حرفه،
بعضی مـی گن کـه وهمـه
اونی کـه مبتلا نیست
نمـی تونـه بفهمـه...

10 ثانیـه با صدای رضا صادقی
10 ثانیـه که تا انتها
پایـانی بی سر وصدا
بی خبر از هر شب و روز
من و یـه شمع نیمـه سوز
یکی گذشت از ثانیـه
9 تای دیگه باقیـه
ای کاش تو لحظه ای کـه رفت
مـی دیدمش یـه بار دیگه
اون دور بود و تو حسرته
ثانیـه ها کـه مـیگذشت
ای کاش توی یک ثانیـه
مـیبودنش نمـیگذشت
ساعت مـیگه 2 ثانیـه
8 تای دیگه باقیـه
یـه عمر نشستم منتظر
کی مـیگه اینا بازیـه (2)
*********************
(فقیر بودن جرم منـه
عاشق بودن تنـها گناه
یـه عمری چشم بـه در بودم
این آخرا هم چشم بـه راه) 2
ساعت بازم بهم مـیگه
3 ثانیـه رفته دیگه
خبر داری چه زود گذشت
مونده فقط 7 ثانیـه
هی با خودم گفتم مـیاد
امـید تو ندی بـه باد
داد مـیزدم بعد کی مـیای
کسی جوابم رو نداد
من موندم و 2 ثانیـه
از من فقط این باقیـه
ثانیـه پشت سر هم
رفتند که تا 6و7و8
لحظه تو گوشام داد مـیزد
8 ثانیـه ازت گذشت
من موندم و 2 ثانیـه
ازم فقط این باقیـه
هنوز نشستم منتظر
چشم امـیدم ثانیـه
آی ای خانم که تا به سحر
واسش ببر تو این خبر
بگو كه من که تا آخرین
خیره بودم بـه در
چشمام بـه در
ثانیـه نـهم کـه رفت
مونده فقط یـه ثانیـه
سرت سلامت نازنین
از من یـه لحظه باقیـه
قسمت نشد ببینمت
شاید کـه لایق نبودم
منتظرت بودم یـه وقت
نگی کـه عاشق نبودم
ثانیـه 10 گل یـاس
راحت شدم دیگه خلاص
آزاد شدم بیـام پیشت
بی واهمـه بی هيچ هراس
قشنگترین ثانیـه ها
این 10تا بود کـه زود گذشت
رویـای شیرین بود ومن
چون با خیـال تو گذشت
چون با خیـال تو گذشت

بتاب ای مـه تابان
كجا ميری شتابان
بمون كه شب درازه
واست اومده يه مـهمون
منم مـهمونت امشب
نذار دلم برنجه
نميخوام گنج عالم
همين نورت يه گنجه
بتاب دلم گرفته
بتاب خنده ها رفته
نميدونم چی اومد سر دل
اينجوری مرد
بتاب تاريكه ساحل
بتاب ساكته اين دل
ديگه خونـه سوت و كوره
تو باش نوری بـه منزل
بتاب ای مـه تابان

بعضي وقتا يه نگاه ساده.ميسازه از يك نفر عاشق دل داده.شاعري آواره.عاشقي بي چاره.بعد از اون يك نگاه انگار افتادم تو چاه
بي خود از خود شد و رفت اون جوون سر بـه راه.نـه ميشـه ازش نوشت.نـه ميشـه ازش گذشت
نـه ميوم جمع عه و نـه تو يه خلوت دشت.از همون لحظه نگاه دل من شدي رفيق نيمـه راه
يادته قول داده بودي ديگه از من دور نشي.چشاتو وا كن دلم قول داده بودي كور نشي
ديگه لجبازي نكن.دلكم اينقده با اين تن پير بازي نكن.انگاري هيچي نديدي .بگذار و بگذر دل من
از ما گفتن يه روزي ميميري آخر دل من.نـه تو اولين بودي نـه آخرين.تو عاشقي ميدونم حقم داري.
مونده درونت عاشقي .تو رو جون هر كسي كه دوست داري.ديگه دست بردار از اين قصه عشق
تو كجا و عشق كجا.نداري طاقت عشق.با نگاهت اي دلم كاري دادي بـه دست ما.چشم من خوب ميپيچوني اين دل سرمست ما.
به ارواح خاك اين دلم قسم که تا بي كسم نميرم اين دل مرده رو با چشم که تا كه زندش كنـه و باز بگيره بهونـه عشق

قربونـه هر چی عاشقه
كه مـهرش اسمونيه
وفا تو خون و پوستشـه
اخر مـهربونيه
از عاشقيها ترس و هراسی نداره
زلال و پاك صادقه
غصه دنيا نداره
حرفهاش چشمـهاش پر از قصه های عاشقونـه
عشقش قلبش
از دنيا جداست
عاشق دلش آفتابيه
روز و شبش بی تابيه
روياش پر از يه رنگی و
شباش بی خوابيه
اشكهای شب سيهت و
عشقش تمام ابروش
حرمت داره نفسهاشو
عاشقی تنـها گفتگو
سكوتش غرورش بـه وسعت يه اسمون
وجودش تمناش تنـها همصداش
زندگی بی عشق معنا نداره
شبهای تارش چه بی ستاره
ارزش اين دل فقط بـه عشقه
نقشش رو هر دلی نوشته
آخه تنـهام
نمـی تونم نمـی تونم خنده کنم
دلم رو از خوشی ها آکنده کنم
آخه تنـهام آخه تنـهام
یـه آشنا سنگ صبور یـه مـی خوام
دیگه دارم خفه مـی شم نفس مـی خوام
آخه تنـهام آخه تنـهام

توی دل صحرا تو عمق دریـا پی تو مـی گشتم و ندیدمت
توی خط کتاب و توی تب تاب پی تو مـی گشتم و ندیدمت
تا اینکه دونستم دنبال تو حتما با چشمای دل مـی گشتم
آخه تو خدا جون ساحل امـید من و برای ساحل مـی گشتم

آره تو دیگه دونستم
تو نیستی
نفس نیستی
نـه هوس نیستی
همـه جا هستی و هیجا نیستی

رمز امـیدی
صبح سپیدی
عشق و نویدی خداجون
زندونی دردم فقط تویی ای تو
کلید قفل این زندون

آسمون چه رنگه
رنگ وارنگه
بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

آسمون چه رنگه
رنگ وارنگه
بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

شوونـه تار خدا
شی نریم سربه هوا
چی کنم تو محلمم
هم رفیق و هم کاکا

دو نفر سر بـه لبه
به لبه جی بلبه
رنگ مو بانـه بل
با صدا همده لبه

آسمون چه رنگه
رنگ وارنگه
بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

آسمون چه رنگه
رنگ وارنگه
بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

وقتی یـار ایفهمـی
آسمان ایخندی
ای شبا و مـهره
وقتی کار ایگردی

وقتی یـار ایفهمـی
آسمان ایخندی
ای شبا و مـهره
وقتی کارایگردی

سواری سوار سوار
بیو بزن دنبال یـار
شاعری و شاجکی
مثل کوه بی قرار

سواری سوار سوار
بیو بزن دنبال یـار
شاعری و شاجکی
مثل کوه بی قرار

آسمون چه رنگه
رنگ وارنگه
بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

آسمون چه رنگه
رنگ وارنگه
بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

بل بگه جی بل بگه
مشکی قشنگه

هنوزم درون پي اونم
كه ميشـه عاشقش باشم
مث درياي من باشـه
منم چون قايقش باشم
هنوزم درون پي اونم
كه ميشـه عاشقش باشم
مث درياي من باشـه
منم چون قايقش باشم
هنوزم درون پي اونم
كه عمري مرحمم باشـه
شريك خنده و شادي
رفيق ماتمم باشـه
هنوزم درون پي اونم
كه عشقش سادگي باشـه
نگاهاي پر از مـهرش
پناه خستگیم باشـه
ميگن جوينده يابندس
ولي پاهاي من خستس
منم که تا با همين پاها ميرم
تا حدي كه جا هست
هنوزم درون پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مـهرش
كنـه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام
هنوزم درون پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مـهرش
كنـه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام
خدايا عشق من پاكه
درسته عشقي از خاكه
منم اون عاشق خاكي
كه از عشق تو دل چاكه
هنوزم درون پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مـهرش
كنـه پاك و
كنـه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام
هنوزم درون پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مـهرش
كنـه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام
هنوزم درون پي اونم
كه اشكامو روي گونم
با اون دستاي پر مـهرش
كنـه پاك و بگه جونم
بگه جونم
نكن گريه منم اينجام
بزار دستاتو تو دستام
تو احساس منو ميخواي
منم اي واي تو رو ميخوام

نگاه خسته
درهای بسته
کشتی دلها بـه گل نشسته
هوا چه دلگير
دل نگرونی هفت روز هفته
دفتر پير صدای خستم ديگه پوسيده تو شب اسيره
دل توی اميد پر از صفا بود
بس شده زخمـی داره ميميره
نفس نمونده واسه ادامـه
تنـها رفيقم اين سايه هامـه
ديگه ب خسته و پيرم
گواه حرفهام اين خنده هامـه
خنده های زورکی اشکهای یواشکی
شب و روزی بی هدف لحظه های الکی
ساعتهای پر سوال دلخوشی ها تو خیـال
حسرت پرنده دل کـه نداره پر وبال
این دو روز زندگی طی شده تو کهنگی
مـیدونم دیگه بریدی تو هوای خستگی
مـیدونم خسته شدی مرغ پر بسته شدی
مـی دونم طاقت نداری واسه سوز تشنگی
دلخوشی ها یـه لحظه بـه خندش نمـی ارزه
از همـه طلبکار یـه دنیـا زیر قرضه
نـه خط خطی نـه ساده مسافر تهی و هیچ
یـه جاده سخت و دشوار بـه مقصد پر از نیش
هوای تازه ای مـیخوای نگاه بی بهونـه
خود خود صداقت جواب عاشقونـه
یـه حرف راستی راستی از سهم دل مـیخواستی
اون کـه بسازه از نو تو رو با همـه کاستی
یک شب بارونی بسه به منظور از نو تر شدن
یک گل شمع دونی بسه به منظور عاشق تر شدن
دریچه
خواننده: دانلود آهنگ میمیرم تموم ميشه غم های من دیگه اشک نریز پشت پای من رضا صادقی
شعر از مـهدی اخوان ثالث

ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام وپرسش وخنده
هر روز قرار روز آینده (2)

عمر آینـه بهشت اما آه
بیش از شب و روز دیر کوتاه (2)

اکنون دل من شکسته وخستست
زیرا یکی از دریچه ها بستست
این هم فسون هم جادو کرد
نفرین بـه سفر کـه هر چه کرد او کرد (2)

ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام وپرسش وخنده
هر روز قرار روز آینده (2)
دلتنگ

دلتنگ نگاتم اسیر خندهاتم
مـی دونم کـه مـی دونی عمریـه غرق هواتم
من لبریز عشقم پرم از تو رو خواستن
کاش بدونی من دیوونـه ی سادگی هاتم
مثل پروانـه ها دورت مـی گردم
بزار دستاتو توی دستای سردم
من صداقتو با تو شناختم
عشق تو رو بردم و دل خودم رو باختم
هر جا کـه مـیرم مـهربونی هات پیش رومـه
کاش باورم کنی کـه بودن تو آبرومـه
روز و شب مـیان مـیرن تو نیستی توی خونـه
دیگه نفس کشیدنم بی عشق تو حرومـه
هر جا کـه مـیرم مـهربونی هات پیش رومـه
کاش باورم کنی کـه بودن تو آبرومـه
روز و شب مـیان مـیرن تو نیستی توی خونـه
دیگه نفس کشیدنم بی عشق تو حرومـه
حرومـه ... دانلود آهنگ میمیرم تموم ميشه غم های من دیگه اشک نریز پشت پای من حرومـه ... دانلود آهنگ میمیرم تموم ميشه غم های من دیگه اشک نریز پشت پای من حرومـه
دلتنگ نگاتم اسیر خندهاتم
مـی دونم کـه مـی دونی عمریـه غرق هواتم
من لبریز عشقم پرم از تو رو خواستن
کاش بدونی من دیوونـه ی سادگی هاتم
مثل پروانـه ها دورت مـی گردم
بزار دستاتو توی دستای سردم
من صداقتو با تو شناختم
عشق تو رو بردم و دل خودم رو باختم
يکی دسته گل براش دل خوشيه
يکی عادتش برادر کشيه
يکی زاغ مردم رو چوب ميزنـه
يکی از داغ دلش جون ميکنـه
يه نفر خواب رو تخته نقره کوب
يکی حيرون روی دريای جنوب
يکی زندگی رو زيبا ميبينـه
يکی اما خودشو تنـهای تنـها ميبينـه
اره اين رسم ميون ادمـها
يکی داروقه يکی دارو بشـه
نميشـه رسمشو نو عوض کنی
اگه حتی اسمون وارونـه شـه
حالا حرف من با اون دسته ايه کـه هنوز عاشقن و يکه سوار
جون هر چی مرده
طاقت بيارين کـه بريم با هم ديگه از اين ديار

کوچه

هنوزم کوچه دیدار ما بوی تو داره
نگاه و بوسه های شب رو یـاد من مـیاره
شب مـیلاد من بود و تو هم بودی دوباره
شبی تاریک اما چشم های تو تک ستاره

تمام دنیـا و بزرگی هاش فقط کوچه
تمام کوچه وپنجره هاش شاهد ما بود
گرفتم دستاتو گفتی با چشمات عاشق هستی
آخه چشمای ناز تو فقط قاصد ما بود

تن وروح و دل وجونم کلید قفل زندونم
دلت یـه عمره کـه خستست تو چشات اینو مـیخونم
مثل ابری مثل بارون واسه کویر خشکیدم
یـه دنیـا عشق یـه دنیـا نور توی برق چشات دیدم

نـه امروزی نـه دیروزی مثل نفس تو هر روزی
مثل شمعی واسه خوبی مـیسازی ومـیسوزی
غمش با من خوشیش با تو تمام دلخوشیش با تو
هنوز رو تنم مونده بوی عطر نفسهاتو

هنوزم کوچه دیدار ما بوی تو داره
نگاه و بوسه های شب رو یـاد من مـیاره
شب مـیلاد من بود و تو هم بودی دوباره
شبی تاریک اما چشم های تو تک ستاره

تمام دنیـا و بزرگی هاش فقط کوچه
تمام کوچه وپنجره هاش شاهد ما بود
گرفتم دستاتو گفتی با چشمات عاشق هستی
آخه چشمای ناز تو فقط قاصد ما بود

لالایی
سر تو بزار رو شونمو آروم بخواب گل بهار
من پیشتم که تا خود صبح چشماتو آروم هم بزار
اونقده بیدار مـیمونم که تا وقتی خوابت ببره
وقتی مـی خوابی رویـا هم ناز نگاتو مـی خره
کابوس و زندون مـی کنم خواب بد مـی سوزونم
مثل یـه گنجیشک کوچیک آروم بخواب مـهربونم
دستت تو دستای من عزیز خوب و نازنین
چشماتو آروم هم بزار رو شاپر ابرها بشین
تا صبح برات شعر و غزل لالایی عشق مـی خونم
چشماتو آروم هم بزار من اینجا بیدار مـی مونم
حافظ خواب تو مـیشیم من و خدای خوب دل
چشماتو فردا مـیبینم خوب بخوابی ... شبت بخیر
سر تو بزار رو شونمو آروم بخواب گل بهار
من پیشتم که تا خود صبح چشماتو رو هم بزار
ما رو باش خواننده :رضا صادقی

ما رو باش کـه فکر مـیکردیم مـیشـه عاشق بود و موند
ما رو باش کـه فکر مـی کردیم مـیشـه از عاشقی خوند
ما رو باش یـه عمریـه از عاشقی دم مـی زنیم
عمریـه کـه چونـه زیـاد و از کم مـیزنیم

ما رو باش کـه فکر مـیکردیم مـیشـه عاشق بود و موند
ما رو باش کـه فکر مـی کردیم مـیشـه از عاشقی خوند
ما رو باش یـه عمریـه از عاشقی دم مـی زنیم
عمریـه کـه چونـه زیـاد و از کم مـیزنیم

ما رو باش ما رو باش ما رو باش
چی فکر کی کردیم و چی شد

چی مـیشد اگه دروغ تو لحظه ما جا نداشت
چی مـیشد اگه دو رنگی هم دیگه معنا نداشت
کاش مـیشد واسه هوس رفاقت ها رو نفروخت
کاش مـیشد صداقتو رو تن هر آینـه دوخت

چرا ما آدما گاهی وقتا خیلی بد مـیشیم
واسه راه هم دیگه خواسته نا خواسته سد مـیشیم
جای مرهم واسه زخم عاشقا نمک مـیشیم
هر کی با ما صادقه باهاش پر از کلک مـیشیم
دلخوش هر کی شدیم تو زرد از آب درون اومدش
وقتی کـه دلتنگی مـیاد هیشکی نمـیاد بـه دادش
ندونستیم غم تو نوبت ماست دیر مـیشـه
حرفای خوب واسه ما زخم زمونـه تیر مـیشـه

شاید اما ندونستیم زندگی چه شکلیـه
کی سر کاره کی نیست اصلا دنیـا دست کیـه
ما بـه هر حال مـیپریم بی چشم و دل بی پر وبال
ما بـه مشکی دلخوشیم دو رنگی ها رو بی خیـال

ما رو باش کـه فکر مـیکردیم مـیشـه عاشق بود و موند
ما رو باش کـه فکر مـی کردیم مـیشـه از عاشقی خوند
ما رو باش یـه عمریـه از عاشقی دم مـی زنیم
عمریـه کـه چونـه زیـاد و از کم مـیزنیم

ما رو باش کـه فکر مـیکردیم مـیشـه عاشق بود و موند
ما رو باش کـه فکر مـی کردیم مـیشـه از عاشقی خوند
ما رو باش یـه عمریـه از عاشقی دم مـی زنیم
عمریـه کـه چونـه زیـاد و از کم مـیزنیم

ما رو باش ما رو باش ما رو باش
ما رو باش چی فکر کی کردیم هه چی شد
نفس نفس دَوون دَوون درون پی آرزوهامون
نـه روز داریم نـه شب داریم ، بی هدفه نگاهمون
ما کـه مـی خواستیم دنیـا رو تو دستامون کنیم
ببین چه جور شدیم تو دست پست دنیـامون
دنبال مـیز و صندلی آتیش مـیدیم بـه هر دلی
چقد دلم کرده هوای خونـه های کاه گلی
عاشقیـا بی قیمته ، عشق دیگه بی حرمته
تو دوره ی دوز و کلک دیوونگی غنیمته ، دیوونگی غنیمته
دروغ و نیرنگ و کلک بازار داغ قیل و قال
وقتی کـه پای سود مـیشـه هر چی حروم مـیشـه حلال
از حرمت نون و نمک مونده فقط حرف و حدیث
دیگه کی یـادش مـیمونـه معصومـی چشمای خیس
دولا و راست مـیشیم واسه سکه و پول و اعتبار
دیگه چه ارزشی دارن دلای تنگ بی قرار
هیچی بره نمـیشـه ، گرگ بیـابونن همـه
دنیـا رو ناممون کنن بازم مـیگیم خیلی کمـه
نفس نفس دَوون دَوون درون پی آرزوهامون
نـه روز داریم نـه شب داریم ، بی هدفه نگاهمون
ما کـه مـی خواستیم دنیـا رو تو دستامون کنیم
ببین چه جور شدیم تو دست پست دنیـامون
دنبال مـیز و صندلی آتیش مـیدیم بـه هر دلی
چقد دلم کرده هوای خونـه های کاه گلی
عاشقیـا بی قیمته ، عشق دیگه بی حرمته
تو دوره ی دوز و کلک دیوونگی غنیمته ، دیوونگی غنیمته

شعر زیبای نگو نـه از رضا صادقی :
واسه موندن دیگه دیره نگو نـه
دلم از عاشقی سیره نگو نـه
باغچه ی سبز دل عاشق من
دیگه همرنگ کویره نگو نـه
اون زمون عاشقیتو جوونی کرد
اما حالا دیگه پیره نگو نـه
همـیشـه دروغ مـیگی وقتی مـیشم
توی چشمای تو خیره نگو نـه
مـیدونی حسی کـه محتاج تو بود
داره کم کمک مـیمـیره نگو نـه
یـه روزی گفتی مـیخوام برم حالا
پای من یـه جایی گیره نگو نـه
وقتی منتظر بودم کجا بودی
حالا اومدی کـه دیره نگو نـه
مـیدونم جواب تو بـه این غزل
یـه سکوت ناگزیره نگو نـه

نگین الماس
نـه دلخوشی به منظور من
نـه عشقی تو وجود تو
نـه حتی احساس قشنگ
تو عمق تارو و پود تو
حرفهای عاشقونـه هم گمشده تو حرفهای تو
از ته قلبت نمـیاد دوستت دارم گفتن تو
برات حقیر و پوچ شده
این تن بی ارزش من
اشکی کـه تو چشمات نمـیاد
با هق هق بارش من
برات نگین الماس ارگ سیـاه باغیرمن
حرف همـه مقدس
هر کی باشـه اما نـه من
اما نـه من
اما نـه من
اما نـه من
نون عشق رضا صادقی
زندگی رو دوست دارم با تمام بدبیـاریش
عاشقی رو دوست دارم با تمام بی قراریش
من مـیخوام اشکام بفهمن وقتی از چشمام مـیریزه
تنـهایی گر چه کشندست واسه من خیلی عزیزه
تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنـها خیلی خستست
جای بارون بهاری روی چترای شکستست
اما من مـیگم یـه عاشق همـه دنیـا رو داره
همـه چترارو حتما بست وقتی آسمون مـیباره
نون عشقو مـیخورم منت نونوا ندارم
سوخته عاشقم بای دعوا ندارم
توی دنیـایی کـه گرگ و برگی تو ذاتش
من مـیخوام خودم باشم با هیچکی کاری ندارم
زنده بودن نمـیخوام زندگی قاموس منـه
فقط وفقط دورنگی تنـها کابوس منـه
گر چه خاکم زیر پا اما غرورم آسمون
مشکی رنگ عشقمـه ترانـه ققنوس منـه
زندگی رو دوست دارم با تمام بدبیـاریش
عاشقی رو دوست دارم با تمام بی قراریش
من مـیخوام اشکام بفهمن وقتی از چشمام مـیریزه
تنـهایی گر چه کشندست واسه من خیلی عزیزه
کاشکی مـیشد دارو باشیم نـه زخم کاری نـه نمک
قطره آبی باشیم تو قلب خشک وپر ترک
واسه عشق و عاشقی تو سختیـاش کم نذاریم
واسه خودمون آدمـی باشیم نـه آدمک
خیلی ها مـیگن کـه عاشقی رو بیدار بدونید
اما من مـیگم کـه عشقو تر بـه دیوار ندونید
من مـیخوام مثل موج نباشم اما بدونم
کاش مـیشد توی سختی عاشق بمونم
زندگی رو دوست دارم با تمام بدبیـاریش
عاشقی رو دوست دارم با تمام بی قراریش
من مـیخوام اشکام بفهمن وقتی از چشمام مـیریزه
تنـهایی گر چه کشندست واسه من خیلی عزیزه
تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنـها خیلی خستست
جای بارون بهاری روی چترای شکستست
اما من مـیگم یـه عاشق همـه دنیـا رو داره
همـه چترارو حتما بست وقتی آسمون مـیباره

ترانـه ی حرف آخر از سلطان عشق :
چیزی نگو قسم نخور تموم حرفات یـه دروغه
کسی نگفت خودم دیدم خونـه قلب تو شلوغه
چیزی نگو لیـاقتت عشق مقدسم نبود
حس مـی کنم نبودی و بودنتم یـه قصه بود
تو دیگه مردی و این حرف آخره
بذار عشق تو از خاطرم بره
فکر مـی کردم قلبت مال منـه
اما انگار صد شاخه مـی پره
اسمتو پاک کردم از تو دفترام
بی خودی قسم نخور دیگه سخته برام
ترو باور داشتمو مـیخواستمت
یـهو آتیش کشیدی همـه باورام
کسی نگفت بهم من خودم مـی دیدم
اما راستشو بخوای یچیزی نفهمـیدم
چرا وقتی ترو از عشق خالی دیدم
بجای گریـه بحالت مـیخندیدم
شایدم واسه اینـه کـه دیگه بی ارزشی
واسه ی همـه عروسک نمایشی
توکه مـیگذری ساده از این همـه عشق
لیـاقت نداری دیگه با من باشی

گفتم نرو پر پر مـیشم , گفتی مـیخوام رها باشم
گفتم آخه عاشق شدم , گفتی مـیخوام تنـها باشم
گفتم دلم , گفتی بسوز , گفتم یـه عمری باز هنوز
گفتم بعد عمرم چی مـیشـه , گفتی هدر شد شبو روز
وای دلم ....
گفتم آخه داغون مـیشم , گفتی بـه من خوش مـیگذره
گفتم بیـا چشمام بـه تو , گفتی آخه کی مـیخره
گفتم منو جنس مـیبینی , گفتی آره بی غیمتی
گفتم یـه روزی بودم با من نکن بی حرمتی
گفتم صدام مـیمـیره باز , گفتی بـه درد بسوز بساز
گفتم حالا کـه پیر شدم , گفتی کـه از تو سیر شدم
گفتم تمنا مـیکنم , گفتی مـیخوام خوردت کنم
گفتم بیـا بتنو , گفتی فراموش کن منو ....
گفتی فراموش کن منو .... گفتی فراموش کن منو ....

چرا از من گذشتی خیلی ساده
تو کـه دونستی مرد پیـاده
جوونیشو پی عشق تو داده
هه هه هه هه
شنیدم گفتی از عاشقی سیرم
نگفتی با خودت یـه وقت من مـیمـیرم
حالا حق دلو از کی بگیرم
هه هه هه هه
چرا از من گذشتی بی تفاوت
نـه انگار عشقی بود نـه روزگاری
نـه پاییز و زمستون نـه بهاری
چه جور دلت اومد تنـهام بذاری

تو کـه رفتی چرا پیغوم مـی دادی
فلانی رو بگیر یـه روز سردی
کنار نیمکت باغچه همونجا
یـه روزی عاشقانـه برمـی گردی
سهم ما
نمـیدونم کـه تورو نفرین کنم یـا این دلم
نمـی دونم کـه تو حل مشکلی یـا مشکلم
با تو عاشقانـه بودم بعد چرا
حسرت یـه روز عشق مونده بـه دلم
با تو شاهنامـه بودم نـه یک غزل
با تو رودخونـه بودم نـه یک قنات
یـه روزی من و تو بودیم و حالا
من و تنـهایی و یک عمر خاطرات
تو رفتی و سهم ما سفر شد
دل آروم ما درون به درون شد
ندونستم چرا مرغ عشقم
توی عاشقی بی بال و پر شد(2)
تو این غربت پر گرگ و هراس
دارم عین ماهیـها جون مـیکنم
خستم از تظاهر ایستادگی
جای دندون هزار گرگ بـه تنم
نـهی مـی دونـه کـه من چی مـی خوام
نـه خودم دونستم عیب کار کجاست
تا بـه هر کی مـیگی عاشقی چیـه
مـیگه بگذر عاشقی تو قصه هاست

تو رفتی و سهم ما سفر شد
دل آروم ما درون به درون شد
ندونستم چرا مرغ عشقم
توی عاشقی بی بال و پر شد(2)

دلم برات تنگ شده جونم
مـیخوام ببینمت نمـیتونم
بین ما دیوارای سنگی
فاصله یک عمره مـیدونم

بغض ترانمو شکستم
مـیخوام بگم عاشقت هستم
تو عین ناباوری یک شب
خالی گذاشتی هر دو دستم

تو بودی تمام هستی ومستی وراستی و تمام قصه من
تو بودی سنگ صبورم ونگاه دورم ولبهای بسته من

نیمـه شب از خوابم پا مـیشم
نیستی پیشم بازدیوونـه مـیشم
دوری تو تیشـه زد بـه ریشم
نیستی پیشم

بی صدا از من خالی مـیشم
هم صدا با بی بالی مـیشم
گونـه هام خیس از شبنم غم
نیستی پیشم

تو بودی تمام هستی ومستی وراستی و تمام قصه من
تو بودی سنگ صبورم ونگاه دورم ولبهای بسته من

تو با منی

تو با منی هرجا برم
مـهر تو بند جونمـه
عشقت نمـیره از سرم
تو پوست و استخونمـه

یـه دم اگه نبینمت یـه دنیـا دلتنگت مـیشم
نگاه دریـایی تو آبیـه روی آتیشم

واست دلم واست تنم
واست تمام زندگی
از تو دوباره من شدم
با تو تموم شد خستگیم

واست دلم واست تنم
واست تمام زندگی
از تو دوباره من شدم
با تو تموم شد خستگیم

نم نم بارون چشام
گواه عشق پاکمـه
هم نفس قسمت من
دوست دارم یـه عالمـه

قشنگترین خاطره ها
با تو و از تو گفتن
آرامش وجود من
صدای تو شنفتنـه

نم نم بارون چشام
گواه عشق پاکمـه
هم نفس قسمت من
دوست دارم یـه عالمـه

قشنگترین خاطره ها
با تو و از تو گفتن
آرامش وجود من
صدای تو شنفتنـه

تو با منی هرجا برم
مـهر تو بند جونمـه
عشقت نمـیره از سرم
تو پوست و استخونمـه

یـه دم اگه نبینمت یـه دنیـا دلتنگت مـیشم
نگاه دریـایی تو آبی روی آتیشـه

واست دلم واست تنم
واست تمام زندگی
از تو دوباره من شدم
با تو تموم شد خستگیم

تمنا
گفتم نرو پرپر مي شم
گفتي مي خوام رها باشم

گفتم آخه عاشق شدم
گفتي مي خوام تنـها باشم

گفتم دلم گفتي بسوز
گفتم يه عمري باز هنوز؟

گفتم بعد عمرم چي ميشـه؟
گفتي هدر شد شب و روز

گفتم آخه داغون مي شم
گفتي بـه من خوش ميگذره

گفتم بيا چشمام بـه تو
گفتي آخه كي مي خره؟!

گفتم منو جنس مي بيني
گفتي آره بي قيمتي

گفتم يه روز كسي بودم
با من نكن بي حرمتي

گفتم صدام مي گيره باز
گفتي بـه درد بسوز بساز

گفتم حالا كه پير شدم
گفتي كه از تو سير شدم

گفتم تمنا مي كنم
گفتي مي خوام خردت كنم

گفتم بيا بشكن تن و
گفتي فراموش كن من و

پیرهن مشکی
پيرهن مشكيه من از غم نيست
حرفاي نگفته ي من كم نيست
من واسه خودم يه قانوني دارم
توي قانون ما هر كسي كه عاشق نباشـه
پيرهن مشكيه من از غم نيست
حرفاي نگفته ي من كم نيست
من واسه خودم يه قانوني دارم
توي قانون ما هر كسي كه عاشق نباشـه آدم نيست
پيرهن مشكيه من رنگ شباي عشقمـه
نـه ستيزه نـه گريزه نـه سقوط و ماتمـه
پيرهن مشكيه من صداقت از نوع عشق
تنـها رنگ پرچم مقدس دولت عشق
پيرهن مشكيه من رنگ شباي عشقمـه
نـه ستيزه نـه گريزه نـه سقوط و ماتمـه
پيرهن مشكيه من صداقت از نوع عشق
تنـها پرچم مقدس دولت عشق
تنـها رنگيه تو دنيا كه تكه که تا نداره
شبامون بدون رنگ مشكي معنا نداره
مشكي رنگ عشقه اينو قبلانم گفته بودم
ميدونم خوب ميدونين كه مشكي همتا نداره
پيرهن مشكيه من از غم نيست
حرفاي نگفته ي من كم نيست
من واسه خودم يه قانوني دارم
توي قانون ما هر كسي كه عاشق نباشـه .......
پيرهن مشكيه من از غم نيست
حرفاي نگفته ي من كم نيست
من واسه خودم يه قانوني دارم
توي قانون ما هر كسي كه عاشق نباشـه آدم نيست
پيرهن مشكيه من رنگ شباي عشقمـه
نـه ستيزه نـه گريزه نـه سقوط و ماتمـه
پيرهن مشكيه من صداقته از نوع عشق
تنـها رنگ پرچم مقدس دولت عشق
تنـها رنگيه تو دنيا كه تكه که تا نداره
شبامون بدون رنگ مشكي معنا نداره
مشكي رنگ عشقه اينو قبلانم گفته بودم
ميدونم خوب ميدونين كه مشكي همتا نداره.......
پيرهن مشكيه من از غم نيست
حرفاي نگفته ي من كم نيست
من واسه خودم يه قانوني دارم
توي قانون ما هر كسي كه عاشق نباشـه .......
پيرهن مشكيه من از غم نيست
حرفاي نگفته ي من كم نيست
من واسه خودم يه قانوني دارم
توي قانون ما هر كسي كه عاشق نباشـه آدم نيست.
یـه تیکه نون و حلال و پاک
سبزه ویـه گلدون وخاک
یـه کلبه و حوض وچمن
یـه عشق بی تو
تو ومن

بده دستات وبدستم
تا با هم کلبه بسازیم
کلبه ای پر از من وتو
از من وتو ما بسازیم
دور بشیم از همـه مردم
واسه درد هم بمـیریم
با ستاره ها بخوابیم
با ترانـه جون بگیریم
کلبه ای اندازه عشق
باغچه وحوض وگلدون
سر تو باشـه رو شونم
مثل لیلا مثل مجنون
تو باشی مادر گلها
من بشم بابای بارون
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا
من واسه تو واسه من
کلبه ای مـیخوام کـه باغچه اش
پر باشـه از یـاسمن
حیـاطشم سر که تا سرش حوض وچمن
فقط واسه تو واسه من
تو کلبمون صفا باشـه
خوشبختیمون قد تموم آسمون
صاف و بی انتها باشـه
کلبه ای اندازه عشق
باغچه وحوض وگلدون
سر تو باشـه رو شونم
مثل لیلا مثل مجنون
تو باشی مادر گلها
من بشم بابای بارون
بده دستات وبدستم
تا با هم کلبه بسازیم
کلبه ای پر از من وتو
از من وتو ما بسازیم
دور بشیم از همـه مردم
واسه درد هم بمـیریم
با ستاره ها بخوابیم
با ترانـه جون بگیریم
کلبه ای اندازه عشق
باغچه وحوض وگلدون
سر تو باشـه رو شونم
مثل لیلا مثل مجنون
تو باشی مادر گلها
من بشم بابای بارون
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا
لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا لا

بخشش از رضا صادقي
بابا بی خیـال دیگه ناز م حدی داره
ما کـه رفتیم بعد ما تازه مـیدونی کی دوستت داره
بابا بی خیـال دیگه ناز م حدی داره
ما کـه رفتیم بعد ما مـیدونی کی دوستت داره
روتو کم کن دیگه تحفه هم کـه نیستی بـه خدا
تمومش کن افه هاتو بس کن این همـه ادا
مگه ما چی کم گذاشتیم از مرام و معرفت
که تو اینجور با ما بد که تا مـیکنی ای بی معرفت
راستشو بخوای دیگه خسته شدم رک بگمت
به دلم نشسته بودی خشکیدی بت
به خدا عشقی کـه ذلت بیـاره کشکه عزیز
جون هر چی مرده دیگه این قدر آبرو نریز
گفته بودم نفسی برام مـیرم که تا آخرش
نفسی کـه حرمتم رو بگیره مـیبرمش
دیگه اون دنیـای پر رنگ و چلچراغت نمـیخوام
واسه رو کم کنیتم شده سراغت نمـیام
قاطی کردم بد رقم مـیخوام کـه قیدت ب
مـیخوام اون دندونـه عاریـه رو از ته م
عشقی کـه ما پیشیم بی شیله پیله صادقه
همـه مردم مـیدونم کـه مشکی انده عاشقه
بابا بی خیـال بابا بی خیـال
با ما بد کردی
نميتونم ببخشمت
دور شو برو نبينمت
تيكه اي بودي از دلم
خشکیدی و بت
هزار و يك رنگي بدون
دروغ و نيرنگي بدون
واسه دل عاشق من
بد نامي و ننگي بدون
راهمو كج كردي عزيز
عشقمو رد كردي عزيز
خودت ندونستي چي كردي
با ما بد كردي عزيز
يادت مياد گفتم بهت
اگه نميشي مرهمم
تو رو خدا زخمم نشو
كه تيكه پاره هست بدنم
تو عين ناباوريها
تو هم شدي يه زخم نو
هيچ نميخوام مثل تو شم
از جلوي چشام برو
راهمو كج كردي عزيز
عشقمو رد كردي عزيز
خودت ندونستي چي كردي
با ما بد كردي عزيز
راهمو كج كردي عزيز
عشقمو رد كردي عزيز
خودت ندونستي چي كردي
با ما بد كردي عزيز
یـه کاری کردی رضا صادقی
یـه کاری کردی بـه قلبم کـه بدونت حتی مردن
سخته حتی بی تو خوندن لذت از زندگی بردن
یـه کاری کردی کـه از یـاد نمـیری حتی یـه لحظه
درده عشقت کرده پیرم اما باور کن مـی ارزه
(دیدن تو گرچه از دور واسه من یـه جور امـیده
یـه چیزی مثل جادو کـه بهم رهایی مـیده
این مـهمـه کـه مـیدونم واسه من چه قدر عزیزی
من کـه جام عشقو دادم چه بنوشی چه بریزی)2
یـه کاری کردی بـه قلبم کـه بدونت حتی مردن
سخته حتی بی تو خوندن لذت از زندگی بردن
دیدن تو گرچه از دور واسه من یـه جور امـیده
یـه چیزی مثل جادو کـه بهم رهایی مـیده
این مـهمـه کـه مـیدونم واسه من چه قدر عزیزی
من کـه جام عشقو دادم چه بنوشی چه بریزی
پیشکشت همـه نفسهام نازنین خوب همـیشـه
نیمـی از تنم شدی تو کـه ازم جدا نمـیشـه
یـه کاری کردی بـه قلبم کـه بدونت حتی مردن
سخته حتی بی تو خوندن لذت از زندگی خوندن
یـه کاری کردی کـه از یـاد نمـیری حتی یـه لحظه
کرده عشقت کرده پیرم اما باور کن مـی ارزه

مرتضی عای
مرتضي علي دخيل زندگيمو از تو ميخوام
آقا جونم بي تعارف عاشقم مـهرتو ميخوام
خاک پات سرمـه چشمام آقا جون حرفامو گوش کن
تورو حق اسم زهرا آتيش دلم خاموش کن
دست بـه سينـه پيش روتم دل و جون فداي نامت
آقا داغونم , کمک کن قربون عشق و مرامت
واسه خوندن ديگه پيرم از غمش دارم ميميرم
مولا جون برس بـه دادم بـه خدا بد جوري گيرم
به خدا بد جوري گيرم ......
عمريه من درون خونت دست خالي بر نگشتم
نذار تاريک شـه تموم شـه خط سبز سرنوشتم(2)
نـه راه پيش نـه برگشت دل موندنم ندارم
مولا جون همـه اميد بـه کرامت تو دارم
دست بـه سينـه پيش روتم دل و جون فداي نامت
آقا داغونم , کمک کن قربون عشق و مرامت
واسه خوندن ديگه پيرم از غمش دارم ميميرم
مولا جون برس بـه دادم بـه خدا بد جوري گيرم
به خدا بد جوري گيرم ...

لحظه دیدار
لحظه ديدار نزديک است
باز من ديوانـه ام مستم
باز ميلرزد دلم دستم
باز گويي درون جهان ديگري هستم
لحظه ديدار نزديک است
باز من ديوانـه ام مستم
باز ميلرزد دلم دستم
باز گويي درون جهان ديگري هستم
آي نخراشي بـه غفلت گونـه ام را تيغ
آي نفروشي صفاي زلفکم را دست
آبرويم را نريزي دل
اي نخورده مست , لحظه ديدار نزديک است
لحظه ديدار نزديک است
لحظه ديدار نزديک است
دیوونـه
ای دیوونـه , ای بی خونـه , آسمون چشمات چرا بارونـه ؟
تنـها موندی , تنـها خوندی , اما باز لبهات گل خندونـه
گاهی مـیخندی مثل غنچه باز
گاهی هم چشمات خیس و گریونـه
گاهی توی خلوت گاهی بین جمعی
گاهی پروانـه گاهی هم شمعی
ای دیوونـه ...... ای دیوونـه ...... دیوونـه ...... دیوونـه
خسته و پیری , قفل و زنجیری
چرا حالیت نیست , داری مـیمـیری
دفتر عمرت کهنـه شد که تا شد
راهیـه راه سبز فردا شد
دیگه غم بسه , چشماتو وا کن
بازم عاشق شو , پاشو غوغا کن......
ای دیوونـه ...... ای دیوونـه ...... دیوونـه ...... دیوونـه
دنیـا جان
مگه ناگن دنيا جان ماکه جانيش ماندیم
مگه ناگن مـهربان مـهربانيش ما نديم
مگه ناگن دل بـه عشق پبي چه محکوم شکني
مگه ناگن سرنوشت بي چه مظلوم شکنن
قاعده ي دنيا عوض بی يک بـه يک نام و دوتا
اوکه چشم بـه را نشسته بهش بگن آي دگرنتا
اين روزا جواب خوبي خنجر کينن و بس
عاشقي اين روزا زياده اما از روي هوس
اگردنيا جان ببيني جون من لمزبونش
هرکسي ای گپ زد خوش قبولي نیگپونش
مگه ناگن دلخوشي اتات وقتي راضي بشي
ولله ما راضي بوديم وهيچ موعدي جزناخوشي
مگه ناگن دوتادوست ازدوتا کاکا بهترن
دوست کـه سهلن دوتا کاکا سر پول سر ابرن
هرچي بـه ايما شـه توبچگي همـه قصه بوده
رنج دنيا بند خوبي از دل خلقي برون
کسي حالينیمکه حتي خبر از دل خومون نـه
جوون وپیر آرزوشـه زودی ازدنیـابره

مگه ناگن دنيا جان ماکه جانيش ماندیم
مگه ناگن مـهربان مـهربانيش ما نديم
مگه ناگن دل بـه عشق پبي چه محکوم شکني
مگه ناگن سرنوشت بي چه مظلوم شکنن
قاعده ي دنيا عوض بی يک بـه يک نام و دوتا
اوکه چشم بـه را نشسته بهش بگن آي دگرنتا
اين روزا جواب خوبي خنجر کينن و بس
عاشقي اين روزا زياده اما از روي هوس
اگردنيا جان ببيني جون من لمزبونش
هرکسي ای گپ زد خوش قبولي نیگپونش
دل من خواننده رضا صادقي
دل من یـه راه دوره دل من , دل من سنگ صبوره دل من
مثل اون گوشـه صحن آسمون , خالی از ابر غروره دل من
دل من یـه راه دور دل من , دل من سنگ صبوره دل من
مثل اون گوشـه صحن آسمون , خالی از ابر غروره دل من
چه صبور دل من ...... راه دور دل من ......
گل من یکی یـه دونـه گل من , گل من از آسمونـه گل من
همـه عمرو وجودم مال اون , مثل مادر مـهربونـه گل من
گل من یکی یـه دونـه گل من , گل من از آسمونـه گل من
همـه عمرو وجودم مال اون , مثل مادر مـهربونـه گل من
چه صبور گل من ...... راه دور گل من ......
اگه تنـهام , اگه پیرم , اگه عاشقی فقیرم
دلت دوره , دوره از من , تو بدون برات مـیمـیرم
دل من ببین چه خستم , چشامو از همـه بستم
عمری با تن پوش مشکی , سر راه تو نشستم
تو فقط باور عشقی , خط سبز سرنوشتی
رو کویر خشک قلبم , خط امـیدو نوشتی
چه صبوره دل من ...... راه دوره دل من ......
چه صبوره گل من ...... راه دوره گل من ......
حکایت مشکی پوش
اتل متل حکايت , هزار و يک روايت
حکايت از تو و من , مونده تو کوي و برزن
اين حکايت دروغ نيست , چراغ بي فروق نيست
قصه بار و دوش , عشق يه مشکي پوش
عشق يه مشکي پوش ......
حرف دو دو که تا چهار تاست , قصه موج و درياست
نقل يه مشکي پوش , کـه عشقش آبروش
بذر جدايي داشتن , غم بـه دلش گذاشتن
شاد بود ازش کـه عشقش , مشکي پوش رفت و خوندش
مشکي پوش رفت و خوندش
نيازش از زمونـه يه دل بود و يه لونـه
کهترانـه باشـه , موندن بهانـه باشـه
مثل پرآشتي بود , چون عشقش بهترين بود
عشقش پر از خدا بود , صداش بي انتها بود
اتل متل يه قصه , بي غم و درد و غصه
قصه اي کـه هنوزم تو گفتنش ميسوزم
مشکي پوش مثل سنگ , با غصه هاش ميجنگ
ميجنگه که تا هميشـه , قصه تموم نميشـه
قصه تموم نميشـه ...
بسوزی دل
بسوزی دل بسوزی , بسوزی دل بسوزی
ببین منو گذاشتی بـه چه وضعو حالو روزی
بسوزی دل بسوزی , بسوزی دل بسوزی
ببین مـیسوزم از آتیش تو شبانـه روزی ...
بسوزی کـه منو درون به درو آواره کردی
تازه اول راه زندگی بیچاره کردی
یـه روز سواره بودم بی سبب پیـاده کردی
الهی خون بشی تیکه بشی آتیش بگیری
منو کشتی الهی عاقبت تو هم بمـیری
چیکارت کرده بودم کـه واسم خواستی اسیری
بسوزی , بسوزی , ای دلم بسوزی .....
بسوزی , بسوزی , ای دلم بسوزی .....
بسوزی دل بسوزی , بسوزی دل بسوزی
ببین منو گذاشتی بـه چه وضعو حالو روزی
بسوزی دل بسوزی , بسوزی دل بسوزی
ببین مـیسوزم از آتیش تو شبانـه روزی ...
بسوزی کـه منو درون به درو آواره کردی
تازه اول راه زندگی بیچاره کردی
یـه روز سواره بودم بی سبب پیـاده کردی
الهی خون بشی تیکه بشی آتیش بگیری
منو کشتی الهی عاقبت تو هم بمـیری
چیکارت کرده بودم کـه واسم خواستی اسیری
دیگه نـه نـه نـه نمـیخوام بازم بسوزم
دیگه دوست ندارم چشمامو کنج درون بدوزم
تورو مـیکنم از و مـیندازم بـه دریـا
مـیخوام بی دل بشم شاید عوض شـه حالو روزم ...
بسوزی , بسوزی , ای دلم بسوزی .....
بسوزی , بسوزی , ای دلم بسوزی .....

مشق عشق با صدای رویـایی مشکی پوش شـهر سپید دلان عشق رضا صادقی

این غم کـه تو صدامـه
زخم شب گریـه هامـه
یـاد یـه عشق کهنـه است
که هنوزم باهامـه

با ما کـه راه نیومد
این روزگار نامرد
صدای من بـه جز تو
رو هر دلی اثر کرد

غصه و اشک و حسرت
اول مشقه عشقه
حالا همـه مـیدونن
که مشکی رنگ عشقه

کاشکی مـیشد یـه روزی
بشی تو مـهربونم
سر بذاری رو شونم
خودم برات بخونم

دلم برات تنگ شده جونم
مـی خوام ببینمت نمـیتونم
بین ما دیوارهای سنگی
فاصله یک عمره مـیدونم

پنجره چشمای تو
کاشکی بـه چشام وا بشـه
این بغض چند ساله من
ازتو گلوم رها بشـه

من کـه فراموش ت
چرا و اما داشت برام
بابای بارونت مـیشم
بیـا گم کن گریـه هام

با صد دلم با صد تنم
با صد تمام زندگی
از تو دوباره من شدم
با تو حروم شد زندگیم

با صد دلم با صد تنم
ای سرپناه خستگی
آرامش وجود من
بی تو حروم شد زندگیم

از یـه بغض قدیمـی
ببین کجا رسیدم
مـیون این جمعیت
هرگز تو رو ندیدم

چه باشی چه نباشی
از عاشقی مـیخونم
تا آخرین عمرم
یـه مشکی پوش مـیمونم

باورم نمـیشـه دستات
توی دست منـه چشمات
توی چشم منـه قلبم
داره تند تند مـیزنـه
حس مـیکنم کـه خواب مـیبینم

باورم نمـیشـه مـیگی که تا ابد
مال منی حرفایی کـه مـیخوام
مـیزنی قلبم
داری از جا مـیکنی
حس مـیکنم عاشقترینم

باوری نیس
این عشق و غمـی نیس
از دردو کمـی نیس
وقتی کـه تو هستی

باورم نمـیشـه دنیـا
داره با من راه مـیاد فردا
عشق تو از من مـیخوادغمـها
مو دادم بـه دست باد
دیگه نمـیخوام
که بمـیرم

باورم نمـیشـه اشکام
دیگه از بیکسی نیس پرهام
دیگه از نارسی نیس دستام
با تو دیگه خالی نیس
حس مـیکنم
دیگه امـیرم

باوری نیس
این عشق و غمـی نیس
از دردو کمـی نیس
وقتی کـه تو هستی

وقتی رفتی همچی رفت، همـه ی دلبستگی رفت
شب و روز من یکی شد، حتی حسّ زندگی رفت

دیگه بی تو مرده بودم، حرف مردم شده بودم
توی آشوبِ نبودت، تو خودم گم شده بودم
وقتی رفتی تازه فهمـیدم کی بودی
برای من تپش زندگی بودی

وقتی رفتی دیگه اون پنجره خوابید
وقتی رفتی، آره رفتی، وقتی رفتی
از تو مونده یـادگاری واسه ی من بی قراری
خنده رو لبامـه اما از دلم خبر نداری

نـه تو بودی نـه ترانـه، نـه یـه حرف عاشقانـه
من مگه از تو چی خواستم، فقط و فقط بهانـه
سکوت غم
از تموم دنیـا و دارو ندارش
شونـه هاتو کم دارم به منظور بارش
زخمـیه خنجر زهرآگین یـارم
تو کـه تازه اومدی تنـها نذارم

به چشام خوب خیره شو
ببین چه پیرم
من و دریـاب خوب من
دارم مـیمـیرم

دیگه حتی نایی نیس به منظور گفتن
خیلی وقته تو سکوت غم اسیرم

یک لحظه خوبی بـه من بده
از من بگیر روح و تنم
برای یک لحظه خوشی
به هر دری درون مـی

برگردون اون عمر رفتمو
حتی واسه یـه ثانیـه
دلخوش کنم حتی دروغ
از من مگه چی باقیـه ؟!

غربتم رو آشنایی کن بهارم
روزامو دریـاب عزیز
دور شد قطارم
تنـها یک ثانیـه عاشقی بجز این
هیچ توقعی از این روزا ندارم

دلم برات مـیسوزه با صدای رضا صادقی
قربون برم خدا رو
دنیـا چقدر کوچیکه
مرز دیروز و امروز
قد یـه مو باریکه
چه خنده داره حالت
دلم برات مـیسوزه
برگشتی کـه چی بشـه
فکر کردی دیروزه
اونروزی کـه مـی رفتی
اشکام چه ریزه ریزه
ببین حالا چه جوری
اشکات داره مـیریزه
بی تفاوت مـیرفتی
پیش تو مـیشکستم
حالا تو مـیشکنی و
بی تفاوت نشستم
اونروزی کـه روزت بود
روزام نوبت گرفتی
حرفات تو گوش من موند
یـادت مـیاد چی گفتی
صدای تق و توق
استخونام شنیدی
اما با طعنـه گفتی
شتر دیدی ندیدی

یـادت مـیاد مـیگفتی
هرچی کـه بود بازی بود
طفلی دلم کـه حتی
به بازیم راضی بود
یـادت مـیاد مـی گفتی
پیر شدی وبریدی
حالا من اینو مـیگم
که خیلی دیر رسیدی
من از تو یـاد گرفتم
ساده گذشتنارو
یـا آخرین کلامو
نامـه نوشتنارو
من از تو یـاد گرفتم
برم بـه یک بهانـه
اونم بشـه سکانس
آخر عاشقانـه
حالا برو از اینجا
برو هر جا تونستی
دور شدی از خیـالم
تو خودت اینو خواستی
یـه روز بهم مـیگفتی
عشقم خیـال ورویـاست
نوبتی هم کـه باشـه
این دفعه نوبت ماست
بشكن

زورکی نخند عزیزم
مـیدونم اومدی بازی
نمـیخوام این آخرین بازی زندگیم ببازی

خودتو راحت کنو
فکر کن کـه جبران گذشته اس
از منم مـیگذره اما
به دلت چاله نسازی

اومدی بشکنی... بشکن
از من ساده چی مونده
قبل تو هرکی بوده
تموم تارو پود سوزونده

تو هم از یکی دیگه سوختی
مـیخوای تلافی باشـه
بیـا این تو و دل و باقی احساسی کـه مونده

دل ما اونقده پاره اس
موندنش مرگ دوباره اس
آسمون ی ما خیلی وقته بی ستاره اس

همـینی کـه باقی مونده
واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن
آخرینشم تو

نمـیخوام بگذره عمری
خسته شی واسه فریبم
یقه تو نمـیگیره هیچکس
آخه من اینجا غریبم

بزن و برو عزیزم
مثل هرکه زد و بُرد
طفلی این دل کـه همـیشـه بـه گناه دیگرون مُرد

نفرتت رو از غریبه سر یک غریب خراب کن
خنده ی کوتاهمم رو بیـا گریـه کن عذاب کن

مـهمم نیس کـه چه جرمـی یـا گناهی این سزاشـه
باقی دلم یـه مشت خاک همـینم مـیخوام نباشـه

عقده های یک شکستو خالی کن سر دل من
دیگه متروک مونده و سرد
خاک پیر ساحل من

از نگاهات خوب مـیفهمم کـه تو فکرت یـه فریبه
بازی بسه پاشو بشکن
من غریب و تو غریبه
دل ما اونقده پاره اس
موندنش مرگ دوباره اس
آسمون ی ما خیلی وقته بی ستاره اس

همـینی کـه باقی مونده
واسه دلخوشی تو بشکن
تیکه تیکه هامو بردن
آخرینشم تو

ای قشنگترین شعرو غزل، اسم تو عشقه
ای دردونـه ی دور از دغل، مـهر تو عشقه
تو سقوط نحسم اومدی گفتی مـیمونی
گفتی عاشقی شمع دلم عشق تو عشقه

یـاورم شدی وقتی تو تنـهایی مـیسوختم
وقتی اومدی کـه چشم بـه جاده ها مـیدوختم
مـهمون تموم خلوتام شدی از اون روز
ای حرمت هر نیـاز من، ناز تو عشقه

ای حادثه ی شیرین عمرم با تو زنده ام
عمری واسه پیدا ت آواز مـیخوندم
تو هر نت آهنگ دلم تورو مـیدیدم
تو هر نفسم یـاد توأم، یـاد تو عشقه

این مـهمـه کـه دیدمتو حرفت شنیدم
فهمـیدم کـه بیخودی نبود پیت دویدم
دوری اگه نزدیک اما با منی همـیشـه
قربون وجودت، اون رخ ماهتو عشقه
مادرم قربون موهاي سپيدت.مادرم فداي اسم نازنينت.تو نباشي مادرم دنيا چه پوچه.
جاي موندن نداره لحظه اي كوچه.مثل خورشيدي بـه آسمون عالم.كه اگه غروب كنـه منم ميميرم.
تو فقط اشاره كن ببين واسه تو حاضرم مرگ رو توي بقل بگيرم.مـهربون تر از تو هيچ كسي نبوده.
شعله وجود من بي تو يه دوده.
قيمت بودنم رو عمرت گذاشتي.كي بـه جز تو لا لايي هامو سروده.
مادرم مرحم دردم اللهي دورت بگردم.تو فقط شريك اشك و بغض و اخم و رنج و خندم.
سايت از سرم نشـه كم بـه خدا بي تو ميميرم.واسه من تو پرو بالي بموني هزار هزار سال.
مادرم قربون دستهاي عزيزت مادرم فداي اسم نازنينت.
تو نباشي مادرم دنيا چه پوچه جاي موندن نداره لحظه اي كوچه.مادرم مادرم.

گلم
گل سنگه گل سنگه دلم واسه گلم تنگه
گل پونـه گل پونـه دلم بی تو زندونـه
گل سنگه گل سنگه دلم واسه گلم تنگه
گل پونـه گل پونـه دلم بی تو زندونـه
گل لاله گل لاله دلم بی پر و بی باله
گل مریم گل مریم سحر پی تو مـیگردم
گل مریم گل مریم سحر پی تو مـیگردم
گل یـاسمن گل یـاسمن شب و شوق و دل و تو و من
گل شب بو گل نازم واست ترانـه مـیسازم
من و سجاده و گل رز من و لاله راز و نیـاز
من و طلوع تازه نور من و قبله سنگ صبور
منم فرهاد کوه تیشـه شب من کی سحر مـیشـه
من و دعا شب زرین من و باغ و گلی شیرین
منم فرهاد کوه تیشـه شب من کی سحر مـیشـه
من و دعا شب زرین من و باغ و گلی شیرین
گل سنگه گل سنگه دلم واسه گلم تنگه
گل پونـه گل پونـه دلم بی تو زندونـه
گل پونـه گل پونـه دلم بی تو زندونـه
گل لاله گل لاله دلم بی پر و بی باله
گل مریم گل مریم سحر پی تو مـیگردم
سحر پی تو مـیگردم سحر پی تو مـیگردم
گل سنگه گل سنگه
پاك و بي آلايشـه اون لايق ستايشـه دوستش دارم دوستم داره جوون و دلم فداش بشـه.
اون واسه من مقدسه عشقش جدا از هوسه.تو بي كسي ديدم كه اون تنـها كس يه بي كسه.
سنگ صبور اشكمـه زخمـهامو اون يه مرحمـه از خوبيهاش هر چي بگم قسم بـه دل بازم كمـه.
رونق و نور كلبمـه تنـها خودش عزيزمـه دوريش برام هلاهله اين حرفو ميدونن همـه.
يه شب بهم گفت مـهربون من ميمونم توام بدون.گفتش بهم اي با وفا يادت نره اين عهدمون.
از بين صد که تا كس و كس اون بود برام يه همنفس .
حق داشت ميومن اون كسا عاشق بود و دور از هوس .
حرفهاش بارم حكم حيات شيرين تر از نقل و نبات گفتم بهش ناجيم شدي واسه اينـه كه ميميرم برات.

یـا هو مددی
منت بـه سرم نیست بجز منت مولا
یـاهو مددی سرور من حضرت والا
یـاهو نشود سایـه تو کم زسرمن
یـاهونظری کن بـه دل درون به درون من
یـاهو بـه گدایت از لطف نگاهی
یک عمر پریشانیو از چاله بـه چا هی
جامـی کـه زدست تو گرفتم شرفم داد
یک دست مـی و دست دیگر تارو دفم داد
من جز توی را نشناسم کـه ولی بو
د حق بود علی و فقط او ذکر علی بود
رخصت کـه شبم خاک درون خانـه عشقم
صد جان چومن باد فدای ره عشقم
یـاهو مددی ازره حق تو بخوانم
تو صاحب من جز تو ارباب ندانم
یـاهو مددی کن کـه سزاوار گدایی
باشیم و تو بر ما زکرم لطف نمایی
دل مست و زمـین مست و زمان مست ز جامت
عالم همگی شیفته ی عشق و مرامت
یک تار ز مویت ندهم ملک دو عالم
درویشم و این بس کـه به نام تو ببالم
نای و نی و دف ذکر علی گوید و خانـه ات
بد خواه علی نان بـه گیتیش نماند
در ملک ما شرب مدام است
طریقت ما مست ساغر حقیم و شریعت

همـه مـیپرسن از من چرا مشکی رنگ عشقه؟
اصلا کی دیدی که تا حالا رنگ عشق و مشکی گذاشته
همـه مـیپرسن از من کـه چرا خونـه بـه دوشی
اصلا بگو کـه چرا که تا حالا یـه عمریـه مشکی مـیپوشی
با چه زبونی من داد ب مشکی یـه رنگه
دیگه چه جور حتما ثابت کنم مشکی قشنگه
با چه صدایی فریـاد ب مشکی یـه رنگه
جمال هر چی مشکی پوش با خدا رو عشقه

نور راه
غیر جونم چی رو دارم کـه به پیشکشت بیـارم
فاصله بین ما مرگه، طاقت دوری ندارم

اگه باشم اگه پاشم، اگه هیچ نداشته باشم
اگه کوهم اگه برگم، تشنـه ی آب نگاهشم

هرجا من بودم تو بودی، قبله گاه هر سجودی
ساده و پر عشق و عاشق، تلخی رو شیرینی بودی

واسه من خاطره ی تو کـه به شیرینی عمره
زندگی تازه مـیده نـه، بیشتر از اسم یـه عمره

تو برام چراغ راهی، توی اوج بی پناهی
اولین و آخرینی، تو شبام نور یـه راهی

نم نم بارون دلمو بـه اوج رويا ميبره مثل پرنده.
بارون نوازش ميكنـه با گلها سازش ميكنـه با من ميخنده.
شيرين ترين ثانيه ها بـه ياد من مياره.رخت لطيف اينـه هست وقتي تو شب بيداره.
گفتني هاش چه بي شمار اگه كسي بدونـه.كتاب نا خونده داره اگه كسي بخونـه.
بارون بارون باز نم و نم با زبون ساده ميگه دور نباشيم ما از هم .
قربون مـهربونيات فداي نرمي صدات.عمريه چشم بـه راتم.......

ندیدن ونشنیدن

گفتم شاید ندیدنت از خاطرت دورم کنـه
دیدم ندیدنت فقط مـیتونـه کـه کورم کنـه ...
گفتم صداتو نشنوم شاید کـه از یـادم بری
دیدم تو گوشام جز صدات نیستش صدای دیگری ...
ندیدنو نشنیدنت عشقت رو از دلم نبرد
فقط دونستم بی تو دل , پر پر شد و گم شد و مرد ...
بعد از تو باغ لحظه هام , حتی یـه غنچه گل نداد
همش مـیگفتم با خودم , نکنـه بمـیرمو نیـاد
امروز رو محتاج توام , من نمـیگم دلم مـیگه
فردا اگه مردم , نیـا , چه فایده نوش دارو دیگه
ندیدنو نشنیدنت عشقت رو از دلم نبرد
فقط دونستم بی تو دل , پر پر شدو گم شد و مرد ...
گفتم شاید ندیدنت از خاطرت دورم کنـه
دیدم ندیدنت فقط مـیتونـه کـه کورم کنـه ...
گفتم صداتو نشنوم شاید کـه از یـادم بری
دیدم تو گوشام جز صدات نیستش صدای دیگری ....

نامـه رضا صادقی بـه خدا

........ مـی دانم جسته گریخته مـی گویم ، اما فرصتم به منظور تو و من بودن کم هست . تو همـیشـه مـی شنوی اما من همـیشـه درخلوت نیستم . اندکی ، زبونی و کاستی القابی هست که خطاب بـه تو درون دعایشان بـه خویش مـی گویند اما من مـی گویم انسان بزرگی هستم چون تودر من دمـیده ای ، اگر این گونـه نیست ، بگو؟ شاید تکرار (( روزی کم )) درون شان این لحظه ما نیست . بعد در فکر روزی به منظور من نباش . عزتم را مگیر ، دعا نمـی کنم درون خواست مـی کنم و مـی خواهم ... ببخش اگر روی گله ام با توست ، چون آدمـیان یـا طاقت گلایـه ندارند ، یـا اظهار دانایی بیشتر ، مانع از شنید نشان مـی شود . سخاوت کلام گویندگان و سفاهت مقام دارندگان ، همـه درون افکار پیچاپیچ من چون موجی کـه دیواره اسکله را بـه فرسایش سوق مـی دهد ، مـی ماند . کاش مـی توانستم فریـاد کـه تو را حتما برای تو خواست و نـه از ترس تو . لذت شنیدن از رحم و مـهربانی ات برایم صد چندان شیرین تر هست تا فکر درون باره نوع و شیوه کـه در دوزخم مـی دهی . آنقدر مرگ برایم مجهول هست که دیگر زندگی ام را بـه نام عذابت ، برخود فشار قبر نکنم . من با تو دچار فلسفه نیستم ، حماقت خواستن ((عمر جاودان))راهم درون من نبین من.جای عاشقی را مـی جویم ، خدا یـا با توام حواسم کجاست.
دست منو بگیر کـه داره اینجا
فرو مـیره تنم مـیون مرداب
ببین کـه تو چشای بی قرارم
نگاه خواهشـه بسوی مـهتاب

دست منو بگیر ه داره اینجا
پرنده بودنو ازم مـی گیره
تو آسمونی مـیدونی پرنده
بدون پر زدن چقدر حقیره

من و پ و رهایی تن
یـه قصه نیست اگرچه آسمونی
اسارتو مـیون دست مرداب
غریبیـه پرندرو مـی دونی

برای باور شب شکستم
دلم رضا نمـی ده پر امـیده
به گوش هر ستاره ی نگاهت
صدای جون سپردنم رسیده
بیـا بـه یمن دلسپاری من
حقارتو بریز تو چشم مرداب
نشون بده کـه مـی تونـه پرنده
بگیره پر بـه سوی برج مـهتاب

من و عشق شما.من و دست دعا.
منم و يك دل غمگين و بار سنگين من و غم فردا.
منم و يك دل بي قرار تن.منم و يك فصل بهاري بي رنگ.منم و دنيايي بي صدا.انتظاري پر بها كه دلش خوونـه.
منم و چند که تا قاب عزيز سهراب. منم و لحظه هاي غريب و بي تاب.
منم اون آوازه خون شـهرم كه تك و تنـها با تو ميخونـه.

مستانـه و ديوانـه بـه سويت بدوم خانـه بـه خانـه.
زد غنچه جوانـه يارا تو نشانده اثري يا كه نشانـه.
عاشق شده امبيخودم از خود بـه فدايت سر و جانم.بكنم ياد تو جانم شده اين عشق تمناي روانم.
در حسرت ديدار تو دستان نيازم اي رمز نمازم.
يارا بنما يك نظري سوي نيازم من غرق نيازم.من مست وصال تو شدم عاشق و پروانـه شدم.
صائل و ديوانـه شدم درون طلبت اي گل زيبا دردانـه ديبا.

مرهم
کدوم از ما کـه ميتونـه بخوابه
وقتی دل تنگی هامون بی حسابه
هزار حرف نگفته رو لبامون
چشا پی بهانت کـه بباره
تمام حجت من واسه بودن
تويی از نسل حقيقت يادگاری
بيا آرامش دلهای خسته
تا مرحمـی روی زخمـهام بذاری
نگاه پنجره بـه عمق دوره
تو نيستی عشق تو سنگ صبوره
شبستون خيالت با شکوهه
از هر چی رنگ تيرگی بـه دوره
من حتی با خيالت گور ميگيرم
ميترسم دق کنم بی تو بميرم
من هر شب با ستاره های عاشق
سراغ از حضور تو ميگيرم

ما کـه توقع نداريم دنيا بـه کاممون بشـه
ليلي غصه کشته‌ي عشق و مراممون بشـه
ما کـه توقع نداريم زندگي زيبا بشـه باز
يا کلاغاي قارقاري بيان بشن ترانـه‌ساز
به اسم عشق و عاطفه با قلبمون بازي مي‌شـه
هر کي با قانون خودش براي ما قاضي مي‌شـه
اين روزا هرچي عاشقه رو زندگي مي‌کشـه خط
عشق و هوس يه معنيه توي کتاباي غلط
خلاصه دنياي شما براي من خيلي کمـه
از اين ديار بي‌کسي رفتن من مسلمـه
مي‌رم و هرجا کـه بشـه پرچم مشکي مي‌ذارم
هرکي بخواد بدش بياد با هيشکي تعارف ندارم
لب دريا رو بـه موجا
روی نيمکت تک و تنـها
توی رويا
با خيالت زندگی رو زنده هستم
لب دريا عين موجا
باز بـه يادت ميخروشم
تا بفهمـی خيلی وقته اينجا منتظر نشستم
لب دريا انتظارت
چه قشنگه
همـه عمر انتظارت چه قشنگه
دريا بازم منو فرياد ميزنـه
ميگه خشکی جای موندن ديگه نيست
بيا دريايی شو
تا ماهی بشيم
اخه ماهی توی آب زندونی نيست
لب دريا انتظارت چه قشنگه همـه عمر انتظارت چه قشنگه

ميگن كلاغ غار غاري تو رو چه بـه باغ درون باري.سكه نداري دون ميخواي.عاشق مـهربون ميخواي.
خوش بود دلم دوستم داري.ميگن كه تو هم نداري.يه دلخوشي داشتم اونم ازم گرفتن اجباری
پيغوم رسيد كه اون ورا.جا نيست واسه كوچيك ترا.آهاي كلاغ ديونـه اينجا جاي بزرگونـه.
خوش بود دلم يه كسي هست.يه عمر ميشـه بـه پاش نشست.
نشست بـه پاش و مرد براش غار غاري كرد تو سر سراش.
بايد فرار كنم.دلمو آخه چي كار كنم. چه خاكي من بر سر اين تك دل بيقرار كنم.
پيغوم رسيد كه اون ورا.جاي نيست واسه كوچيك ترا.آهاي كلاغ ديونـه اونجا جاي بزرگونـه.
برو اين ورا پيدات نشـه.كسي عاشق صدات نشـه.كور شو نبيني که تا كسي شيفته نگات نشـه.
آهاي كلاغ غارغاري تو رو چه بـه باغ درباري.

كاشكي بودي و ميديدي ذره ذره جون سپردم
دوريت برام يه سمـه قطره قطره هي ميمردم
كاشكي بودي نميذاشتي كه منو از من بگيرن
كاشكي بودي نميذاشتي گلهاي باغچه بميرن
آرزومـه كه يه روزي توي كلبه مون من و تو پاي دل همديگه پير شيم فقط و فقط من و تو
آرزومـه هر دو با هم سقف كلبمون بسازيم زير سقف آرزوها بـه همـه مردم بنازيم
كاش ميشد منو بفهمي درد پنـهونم بدوني
حرف عمري خستگي رو از توي چشمـهام بخوني

اونيكه يه عمري ايستاده منم. اونيكه واسه تو جوون داده منم.
اونيكه ميگرده و ميخونـه واسه مردم تو غمش شاده منم.
اونـه كه قلندر شـهره و كارش بـه كسي نيست تويه اين شـهر بـه اين بزرگي يك همنفسي نيست.
اونيكه نديده بـه جز تو يار و همدم و مونس جز تو اي خداي خوبم تو وجود من كسي نيست.
اونيكه هميشـه همراز دلم بود تويي اونيكه دلم فقط پيش تو آسود تويي
اونيكه بـه خاطرت با همـه جنگيد منم اونيكه واسه تو از همـه ستم ديد منم.

قصه عشق
من از هزار سال خستگی
از کنج زندون اومدم
دلم کویر غربته
به عشق بارون اومدم
غرور تیکه تیکمو
مـی خوام کـه مرهم بذارم
غصه های یـه عمرمو
رو دوش عالم بذارم
من پی دست پاکی ام
غبار قلب پیرمو
پاک کنـه و رها کنـه
رویـا های اسیرمو
مـی خوام کـه از یـاد ببرم
هرچی ازم گرفته شد
مـی خوام فراموش م
هرچی رشتم پنبه شد
خنده تلخ آدما
همـیشـه از دلخوشی نیست
گاهی شکستن دلی
کمتر از آدم کشی نیست
گاهی دل اونقدر تنگ مـیشـه
که گریـه هم کم مـیاره
یـه حرف خیلی ساده هست
گاهی چقدر غم مـیاره
بالا رفتیم ماست بود
اون پایینا دوغ بود
غصه عشق ساده
انگار همش دروغ بود
قصر آبی
مـی خوام یـه قصری بسازم
پنجره هاش آبی باشـه
من باشم و تو باشی و
یـه شب مـهتابی باشـه
مـی خوام یـه قصری بسازم
پنجره هاش آبی باشـه
من باشم و تو باشی و
یـه شب مـهتابی باشـه
مـی خوام یـه کاری م
شاید بگی دوسم داری
مـی خوام یـه حرفی ب
که دیگه تنـهام نذاری
مـی خوام برات از آسمون
یـاسای خوشبو بچینم
مـی خوام شبا عتو رو
تو خواب گلها ببینم
مـی خوام کـه جادوت م
همـیشـه پیشم بمونی
از تو کتاب زندگیم
یـه حرف رنگی بخونی
امشب مـی خوام به منظور تو
یـه فال حافظ بگیرم
اگر کـه خوب درون نیومد
به احترامت بمـیرم
امشب مـی خوام که تا خود صبح
فقط برات دعا کنم
برای خوشبخت شدنت
خدا خدا خدا
خدا کنم
مـی خوام تو رو قسم بدم
به جون هر چی عاشقه
به جون هرچی قلب صاف
رنگ گل شقایق
یـه وقتی کـه من نبودم
بی خبر از اینجا نری
بدون یـه خداحافظی
پر نزنی تنـها نری
یـه موقعی فکر نکنی
دلم واست تنگ نمـی شـه
فکر نکنی اگه بری
زندگی کم رنگ نمـی شـه
اگه بری شبا چشام
یـه لحظه هم خواب ندارن
آسمونای آرزوم یـه قطره مـهتاب ندارن
راستی دلت مـیاد بری
بدون من بری سفر
بعدش فراموشم کنی
برات بشم یـه رهگذر
اصلا بگو کـه دوست داری
اینجور دوست داشته باشم؟
اسم تورو مثل گلا
تو گلدونا کاشته باشم؟
مـی خوام کـه تا خود صبح
فقط برات دعا کنم
برای خوشبخت شدنت
خدا خدا خدا
خدا کنم
قاصدك هان چه خبر اوردي.از كجا از كه خبر آوردي.خوش خبر باشي اما
اما گرد با باور من بي ثمر ميگردي.انتظار خبري نيست مرا .نـه زيادي نـه دگر يار دياري
برو آنجا كه بود چشم و گوشي با كس .برو آنجا كه ترا منتظرند.قاصدك درون دل من همـه كورند و كرند.
دست بردار از اين درون وطن خويش غريب.قاصد تجربه هاي همـه تلخ.با دلم ميگويد كه دروغي تو دروغ .كه فريبي تو فريب
راستي جايي خبري هست هنوز .مانده خاكستر گرمي جايي.در اجاقي طمع شعله نميورزد.خردك شوري هست هنوز.قاصدك ابرهاي همـه عالم شب و روز درون دلم ميگريد

اخر يه روز دق ميكنم فقط بـه خاطر تو.
دنيا رو عاشق ميكنم فقط بـه خاطر تو.
سر بـه بيابون مي فقط بـه خاطر تو.
رو دست مجنون مي فقط بـه خاطر تو.
تو نمي خواي بيايي پيشم فقط بـه خاطر من.
من ولي سرزنش ميشم فقط بـه خاطر تو.
عشقمو پنـهون ميكني فقط بـه خاطر من.
من دلمو خون ميكنم فقط بـه خاطر تو.
از خوبيات كم ميكني رشته رو محكم ميكنم.
تو خودتو گم ميكني من خودمو گم ميكنم.
شعله رو خاموش ميكني شب رو فراموش ميكنم.
تو خنده هات غم ميزني فقط بـه خاطر من.
دنيا رو بر هم مي فقط بـه خاطر تو.
يه روز ميشم بي آبرو فقط بـه خاطر تو.
قربونيه يه جستجو فقط بـه خاطر تو.
تو هم يه روز ميري سفر فقط بـه خاطر من.
خيره ميشم چشام بـه در فقط بـه خاطر تو.
به من ميگي,تو ديونـه فقط بـه خاطر من.
جملت بـه يادم ميمونـه فقط بـه خاطر تو.
تو منو ويرون ميكني فقط بـه خاطر من.
قلبمو ويرون ميكنم فقط بـه خاطر تو.
ناز ميكني براي من فقط بـه خاطر من.
من ميشينم بـه پاي تو فقط بـه خاطر تو.
ميري سراغ زندگيت فقط بـه خاطر من.
من ميسوزم بـه عشق تو فقط بـه خاطر تو.
تو منو يادت نمياد فقط بـه خاطر من.
دلم كسي رو نميخواد فقط بـه خاطر تو.
گفتي برو از پيش من فقط بـه خاطر من.
مي رم بـه احترام تو فقط بـه خاطر تو.
اخر يه روز دق ميكنم فقط بـه خاطر تو.
دنيا رو عاشق ميكنم فقط بـه خاطر تو

شـهر سپید:
جون مـی کَنيم تو زندگی ، حس مـی کنيم کـه زنده ايم
جوونيها رو باختيم و فکر مـی کنيم برنده ايم
نشون ميديم کـه کوهيم و هيشکی حريفمون نشد
کوه شدن اختياری نيست ، زندگی مـهربون نشد
تا يک شکسته مـی بينيم واسش چه اشکا روونـه
خودمونم خوب ميدونيم کـه از دل تنگمونـه
دل مـی شکنيم ، مـی سوزونيم ، اصلاً مـهم نيست واسمون
اما که تا ما رو ميشکنن ، مـی ناليم از دست زمون
ظاهر ِ کارم کـه شده ، قهقهمون بـه آسمون
کُلّی بروبيا داريم ، اما چقدر بی همزبون
گول مـیزنيم خودمون رو بـه آب و رنگِ زندگی
عاشقی رو ميخوايم ولی به منظور رفع خستگی
به سادگی دل مـی ديم و به سادگی دل مـی کَنيم
واسه يه لحظه دلخوشی بـه هر دری درون ميزنيم
روز و شبامون ميگذرن بی خبر از دلِ پير شده
يادش بخير جوونی رو وقتی ميگيم کـه دير شده
با همـه ی اون برد و باخت ، بايد کـه که از نو زد و ساخت
بايد با يار آشتی کرد ، بايد کـه عشقو خوب شناخت
جمله ی دوستت دارم رو بايد بـه جاش گفت و شنيد
دارو باشیم نـه داروغه حتما به آیینـه رسید
جمله ی دوستت دارم رو بايد بـه جاش گفت و شنيد
دارو باشیم نـه داروغه حتما به آیینـه رسید

و اینگونـه بود سیـاه پوش شـهر سپید دلان مشکی را رنگ عشق
وعشق را رنگ زندگی دانست
باشد کـه دارو باشیم نـه داروغه آن سان کـه مشکی پوشیده ایم

باز شور عشق منو برد سوی اوج
باز سوی اون خاطرات زيبا
باز ياد اون لحظه ها رويا ها
باز سوی نيمكت و دريا
باز با تو شب زير نور مـهتاب
مـهتابی كه واسه ما ميتابيد
موجهای دريا آروم ميگرفت
با صدای ما ميخوابيد
باور بودنم ای همـه كس
عشق من و تو چون ابرا رهاست
ما شب مـهتاب و رويا بوديم
فرياد عشق بی صداست
بی تو يه عمری بود زنده بودم
با تو دونستم كه زندگی هست
حتی نگاه پر از حرف تو
عالم و عشق بـه ديدست
هر ثانيش خاطرست
عاشقانـهدريا
عاشقانـه توی رويا
آرزوی خوب بودن
با هم و از هم سرودن

رؤیـای شیرینم، امـید دیرینم
من اوج خوشبختی خود را درون تو مـیبینم
ای تو درون من، ای روح بخش تن
ای عشق و احساس و محبت را تویی معدن

گر دوستان و آشنایـان چشم من باشند
تو درون من چون نفس هستی
بی چشم حتی مـیشود این زندگانی را گذر کرد
بی نفس هرگز

هرچی کـه دارم مال و منالم
آشتی و جنگم، قدرت سنگم
این دل تنگم، این دنگ و فنگم
مال شما

عمری کـه دارم، نور شب تارم
دل بیقرارم، چشم انتظارم
همـه کارو بارم، آروم و قرارم
مال شما

بذارید بخونم، عاشق بمونم
عشقم مال خودم باشـه
صدام واسه شما، خدام واسه خودم
مـهرش توی دلم باشـه

نقش خیـالش، اوج جمالش
همـیشـه درون نظرم باشـه
نذارید بسوزم، چشم بـه در بدوزم
توی جوونی کمرم که تا شـه

دیوانـه زنجیری
دیوانـه زنجیری ای چه با خود درگیری
او مال تونـه نـه بس بوده یک دیگه
ای ساده بیچاره دنیـا بازی بازاره
او هم یکی از بازیـانـه تلخ زمانـه
دیوانـه زنجیری ای چه با خود درگیری
او مال تونـه نـه بس بوده یک دیگه
ای ساده بیچاره دنیـا بازی بازاره
او هم یکی از بازیـانـه تلخ زمانـه
او هم یکی از بازیـانـه تلخ زمانـه
دیوانـه زنجیری دیوانـه دگر پیری
دیوانـه زنجیری دیوانـه دگر پیری
دنبال یـه یـار دگه باش تو این همـه یـار
داد بزن من با یـاری یک دلبر و غمخواری
داد بزن من با یـاری یک دلبر و غمخواری
یک مرحم گرم و مطمئن بـه این دل بیمار
حالا یـه همسفر مباته پای صفر مباته
همسفر مباته پای سفر مباته
دستان پاک و مـهری بیکش مال ترمباته
همسفر مباته پای سفر مباته
همسفر مباته پای سفر
زنده باد عشق زنده باد هر چی جوان عاشقه
زنده باد عشق زنده باد هر چی گل شقایقه
زنده باد عشق زنده باد عشقی کـه پروانـه تکاند
زنده باد عشق عشقی کـه عاشق و دیوانـه تکاند
بین ما کـه عاشقه کشته شقایق
بین ما کـه عاشقه کشته شقایق
این سوال و مزحمـه بین ما کـه عاشقه؟
زنده عاشقیم کـه مرد خطرم
مرد مردانگی اهل سفرم
عاشق آنـه کـه تو سختی جا نزد
توی بیی خدا صدا بزد
زنده عاشقیم کـه مرد خطرم
مرد مردانگی اهل سفرم
عاشق آنـه کـه تو سختی جا نزد
توی بیی خدا صدا بزد
زنده باد عشق زنده باد هر چی جوون عاشقه
زنده باد عشق زنده باد هر چی گل شقایقه
زنده باد عشق زنده باد عشقی کـه پروانـه تکاند
زنده باد عشق عشقی مـه عاشق و دیوونـه تکاند
بین ما کـه عاشقه کشته شقایقه
بین ما کـه عاشقه کشته شقایقه
این سوال و مزحمـه بین ما کـه عاشقه؟

دو که تا قلب
دو که تا قلب و دو که تا لبخند
دو که تا عشق و دو که تا دلبر
دو که تا مـهر و دو که تا احساس
دوتا باغبون گل ياس
دو که تا رمز عشق ما بود
اون دوتايي کـه زياد بود
اما انگار اون دو تاها
بند دست پست باد بود
دوتا رو تنـها گذاشتي
کندي هرچي رو کـه کاشتي
واسه رمز دوتاي عشق
حرمتي بـه جا نذاشتي
چقدر با تو گريه کردم
چقده گفتم کـه خستم
چقده گفتم بهارم
پاي عهدمون نشستم
نم نم بارون چشمام
هم مي خوندي هم ميديدي
ناله هاي زخم عشق رو
نـه دونستي , نـه شنيدي
مـهربون عاشقي تنـها
گفتن دوست دارم نيست
باغ من خشک شد و پژ مرد
خواسته عشق تو کم نيست
دو که تا پيش من ميمونـه
تو برو هرجا تونستي
اما يادت نره عمرم
قدر دو که تا ندونستي
قدر دو که تا ندونستي
خلوت بي تو معنا نداره.اينجا بدون نازنينم صفا نداره.صبور و پاكي .قرمز قرمز.
آبي دريا پيش تو جلا نداره.طلاي ناب روزگار که تا تو مياي مياد بهار.كوير دردم بي تو عشق.
ابري شو و تنم ببار.بي تو نوايي ندارم.سوز صدايي ندارم.بيا که تا تو لحظه بغض.
سر روي شونت بذارم.من كه كسي رو ندارم جز تو كه ياورم باشـه.
تو اين هيا هوي زمون اميد آخرم باشـه.همـه تنم شوق تو و شور نگاه تو داره.
نپرس چرا خيس چشام .دست خودم نيست ميباره.

پنجره
پنجره چشمای تو وقتی بـه چشمام وا مـیشـه
نمـیدونی توی وجودم چه غوغایی مـیشـه
لحظه ای کـه تو با منی آتیش بـه جونم مـی زنی
گر مـیگیره جون وتنم وقتی کـه مـیگی بامنی
نـه ميتونم بگم برو نـه ميتونم بگم بمون
آخه من اينجام رو زمين ، تو اوج ِاوج ِ آسمون
بيشتری از يه آرزو ، فراتر از يه خواستنی
عشق تو ، تو خون منـه ، ای عشق ناگسستنی
وقتی کـه چشمات خيس شدن طهارت عشق رو ديدم
زمزمـه های قلبِ تو با گوشـهای دل شنيدم
يه سايه پا بـه پای من ، بـه خوب و بد راضی شدی
با من ديوونـه ترين چه ساده همبازی شدی
نـه ميتونم بگم برو نـه ميتونم بگم بمون
آخه من اينجام رو زمين ، تو اوج ِاوج ِ آسمون

پناه آه من
اسمت هميشـه تو صدامـه که تا آخر عمر باهامـه تو نگاهمـه يا تو صدامـه
قلبم از عشق تو بي قراره پائيزم با تو بهاره ... يه بهاره ... يه بهاره
دنيا براي من يه حرفه دل سرده مثل برفه ... يه حرفه ... يه حرفه ... يه حرفه
فردا معني برام نداره دل بي تو بي قراره ... بي قراره... بي قراره
اين من يه مجنون و آواره كه كسي رو نداره... كسي و نداره... كسي و نداره
بودش با نبودش فرق نداره تنـها يارش يه گيتاره ... يه سه تاره ... يه گيتاره
تويي تو پناه مني تو پناه آه مني
شب سياه من و تو بي روزن
تو سكوتمي صدات و عشق مني خدا
به خونـه دل چراغ روشن
هر جا بگي برو مي رم هر چي بگي بگو ميگم
حتي اگه بـه قيمت جون باشـه
ذره ذره آب ميشـه دلم ميشـه بي تاب ميشـه
اگه توي لبهام زندون باشـه

صداي بارون و بهار .صداي قلب بي قرار.شكوه ياس و نسترن.سبزه و گل برگ و سه تار
صداي من صداي تو صداي ما ميره آسمون.ميگه بـه من ميگه بـه تو بهار اومد پاشو مـهربون
صداي قدمـهاي بهار مياد از كوچه ها .صداي خنده مردم ميشكفه تو خونـه ها
قه قه بلبل سرمست چمن سر ميزنـه.جيك جيك ناز لطيف بچه ها تو لونـه ها

از تو و از مـهر تو چون دم
عشق تو آمـیخته شد درون تنم
محض تو ازو مکان بگذرم
سرور عشقی و تویی سرورم

قبله ی من بعد خدایم تویی
مصرع شیرین دعایم تویی
منبع تفسیر هم السابقون
عشق تو درون من شده حد جنون

کیست کـه چون تو بدهد هرچه هست
تا کـه رها گردد از این خاک پست
صد تن چون من بـه فدای وجود
نام علی ارث تو درون تارو پود
من اگر از عشق تو پر گشته ام
از شرر عشق تو گر گشته ام
پرتو لطفت بـه دل من بتاب
کیست کـه گیرد ز من این عشق ناب؟!

وارث شمشیر دو پیکر بحق
بنده ی آزاده ی رب الفلق
آنگه وصلت کـه خدایت کـه خواست
گر لقبش هشت بگویم رواست

قبله ی هر اهل دلی کوی تو
هر نفسم هدیـه ی یک موی تو
عزتم این بس کـه تورایم سپر
حرمت عشقی و جلالی دگر
صداي بارون و بهار .صداي قلب بي قرار.شكوه ياس و نسترن.سبزه و گل برگ و سه تار
صداي من صداي تو صداي ما ميره آسمون.ميگه بـه من ميگه بـه تو بهار اومد پاشو مـهربون
صداي قدمـهاي بهار مياد از كوچه ها .صداي خنده مردم ميشكفه تو خونـه ها
قه قه بلبل سرمست چمن سر ميزنـه.جيك جيك ناز لطيف بچه ها تو لونـه ها

با خودم گفتم خداوند کـه منبع عشق و مـهرباني هست پس چرا پارچه روي خانـه کعبه از رنگ مشکي است. بعد منبع عشق با رنگ عشق پوشيده شده . يکي ديگر از دلايلي کـه مشکي رنگ عشقه مثل رنگ چشاي مـهربونت رنگ چشمان مادرم بود و ديگر اينکه همـه مردم شب را با رنگ سياهش ميشناسند خداوند هم اول شب را آفريد و بعد روز رايا اصلا چرا خانـه‌ي خدا درون شـهري کـه انسانـهايش سياه پوست هستند ساخته شده؟! اين‌ها همـه الهاماتي هست کـه وجود داره.
ماه و ستاره‌اي کـه همـه‌ي شعرا و عرفا ازش حرف مي‌زنند بـه زيبايي و نشانـه‌بودن که تا عظمت مشکي پشتش نباشـه معلوم نيست. ستاره با همـه‌ي زيبايي و بزرگي‌اش وقتي صبح مي‌شود ديگر نيست!
در واقع سياهي مثل يک مادر هست کـه ستاره‌ها رو درون آغوش گرفته و به همـه نشان مي‌دهد. وقتي سياهي نباشـه ديگه هيچ چيز نيست!

مشکی رنگ عشقه

ناجی رضا صا دقی
مـی گفتم با خودم دیگه ب
دیگه که تا آخر جاده رسیدم
نفس های ضعیف آخرین بود
فقط غم تنـهاییـهام یـاری بود
تمام لحظه هام حسرت وافسوس
من و بغض وشب وسوسوی فانوس
وقتی کـه همـه تنـهام گذاشتن
دلم کندن همـه پا روش گذاشتن
تو روزایی همـه دوری ودوری
هزار سال خستگی عمری صبوری
روزی کـه حتی سایم دشمنم بود
لحظه ای کـه وقت مردنم بود
یکی پیدا شد و قفس را وا کرد
تو اوج بی صدایی ها صدام کرد
یکی اومد کـه دوست داشتن مـیفهمـید
منو از اون من مرده جدام کرد
نمـی خوام کـه بره هیچ وقت زدستم
فقط اون مـیدونست کـه خیلی خستم
همـه گلدونا رو دوباره اون جون داد
گلای بی زبون رو دوباره زبون داد
تو روزایی کـه وقت مردنم بود
روزای تلخ حسرت خوردنم بود
وقتی کـه نفس یـاری نمـی کرد
همش اشک وهمش رنج وهمش درد
تو روزایی همـه دوری ودوری
هزار سال خستگی عمری صبوری
روزی کـه حتی سایم دشمنم بود
لحظه ای کـه وقت مردنم بود
یکی پیدا شد و قفس را باز کرد
تو اوج بی صدایی ها صدام کرد
یکی اومد کـه دوست داشتن مـیفهمـید
منو از اون من مرده جدام کرد

عاشقم من عاشقی بيقرارم
ندارد خبر از دل زارم
ارزويی جز تو درون سر ندارم
من بـه لبخندی
از تو خرسندم
مـهر تو ای من آرزومندم
بر تو پای بندم
از تو وفا خواهم
من ز خدا خواهم
تا ز رهت بازم جان
تا بـه تو پيوستم
از همـه بگسستم
بر تو فدا سازم جان
عاشقم من

دلم ميخواست بازم تو رو يه شب تو خواب مـی ديدمت
مثل گلای نيلوفر از روی آب ميچيدمت
بازم ميشد با هم ديگه کنار دريا بشينيم
يا بپريم بـه اسمون ابی عشقو ببينيم
دلم ميخواست با هم ديگه تنـهايی رو قال بذاريم
دل يم از اين قفس به منظور هم بال بذاريم
سر بذاريم رو دوش هم به منظور هم گريه کنيم
با همـه مـهربون باشيم دو رنگی رو دار بزنيم
به مرکز عاشق شدن نقطه پرگار نزنيم
بگيم بـه هم از دل و جون من ميمونم توام بمون
نريم سراغ ديگرون پا نذاريم رو قولامون
اگه يکی مون بميره اون يکی ياری نگيره
عاشق بمونـه که تا که هست چون کـه به عهدش اسيره
يعنی اينا خياليه فقط يه قاب خاليه
داشتن تو به منظور من آرزوی محاليه
کاشکی ميشد کـه روياها رنگ حقيقت بگيرن
تموم درد و غصه ها تو چاه نفرت بميرن
کاشکی ميشد کـه تا ابد من و تو مال هم باشيم
برای پرواز از قفس پر های بال هم باشيم
دلم ميخواد بازم تو رو يه شب تو خواب مـی ديدمت

به کی بگم کـه دوريت خواب شبامو
همين روزاست بهت بگن چشم انتظارت مرده
به کی بگم غم تو
حسابی داغونم کرد
غصه دوری تو خسته و حيرونم کرد
کی باورش ميشـه
من خون آبه گريه کردم
عمر و جوونی هامو بـه جاده هديه کردم
گلای ياس و مريم
شاهد اين گذارن
ميخوام کـه زندگی کنم اگه اونا بذارن
دلم برات چه تنگه
دنيا دلش چه سنگه
ميدونـه خيلی پيرم ميخواد باهام بجنگه
دنيا حسابی ما رو دور خودش دونده
صبرم زياده اما عمری ديگه نمونده

وقتی نمـیبینم تو رو :
دلم برات تنگه عزیز یـادی نمـیکنی ز من
دارم دیوونـه مـی شم و نمـی بینی نیـاز من
مـی خوام ببینمت ولی فاصله از من که تا خداست
خودم هزار و یک طرف همـه حواسم بـه شماست
وقتی نمـی بینم تورو چشمامو واسه کی بخوام
نفس برام سمـی مـی شـه هوا رو واسه کی بخوام
انگار نـه انگار کـه دلی به منظور بودن تو بود
رفتی و بین آدما شدم یکی بود و نبود
یـه جور واقعی تو رو حس مـی کنم توی تنم
به جون تو بدون تو دیگه دارم دق مـی کنم
صورت ماه تو عزیز دیوارای خونـه شده
هر کی مـیبینتم مـیگه طفلکی دیوونـه شده
تو رو خدا راضی نشو بیشتر از این هدر بشم
دیگه بسه راضی نشو این جوری درون بدر بشم

کما :
تو مـیتونی منو از پا درآری
تو مـیتونی کـه اشکم درون بیـاری
فقط تویی کـه مـیتونی عزیزم
منو عمری توی کما بزاری
تو مـیتونی کـه روحم رو بپاشی
تو مـیتونی دوستم نداشته باشی
آره تویی کـه مـیتونی عزیزم
بری لحظه ای یـاد ما نباشی
ولی خوب مـیدونی نمـیتونی بگیری از دلم هواتو
ولی خوب مـیدونی نمـیتونی بگیری از من خاطراتو
تو مـیتونی نبینی خستگیمو
تو مـیتونی نفهمـی بچگیمو
تو مـیتونی کـه نادیده بگیری
تمام لحظه های زندگیمو
بی وفایی تو خونته مـیدونم
مـیتونی بگذری اینم مـیدونم
مـیدونم مـیتونی بشکنی ساده
دل و حرمت هر چی هست مـیدونم
ولی خوب مـیدونی نمـیتونی بگیری از دلم هواتو
ولی خوب مـیدونی نمـیتونی بگیری از من خاطراتو

دل سنگی:
خودمو گول مـیزدم توی دو رنگی
نمـیخواستم ببینم اون دل سنگی
مـی دیدم داشتی یواش یواش مـی رفتی
اما خواستم خوش باشی توی زرنگی
هی مـی گفتم دل خوش فردا مـی مونم
واسه خوندن تو بودی تنـها بهونم
هی مـی گفتم بـه خودم همش خیـاله
همـه این حرفا یـه شوخیـه مـی دونم
تو چشات برقی نبود مثل گذشته
تازه فهمـیدم از این حرفا گذشته
من همونیم کـه بودم تو داری عوض مـیشی
من همونیم کـه بودم تو داری عوض مـیشی

خودم مـیخوام دلم راضی نمـیشـه
خودم مـیخوام دلم مـیگه نمـیشـه
تو از من دور شدی واسه همـیشـه
خودم مـیخوام دلم راضی نمـیشـه
هر چی بـه دل مـیگم دل مـیگه بسه
مـیگه درها ی عاشقی رو بسته
مـیگه فکر نکنی هنوز نشسته
خودم مـیخوام ولی دل مـیگه بسه
دلم مـیگه کـه خواستنت فریبه
نگاهام دیگه با نگات غریبه
نمـیخواد کـه دوباره دربه درون شـه
آخه دلم هنوز پاجیبه
خودم مـیخوام ولی دل روبرومـه
مـیگه عاشقی تنـها ابرومـه
نبر آبروی عشقی دوباره
طاقت زخم تازه ای نداره
خودم مـیخوام آره مـیخوام
خودم مـیخوام دلم راضی نمـیشـه

بغض نکن
بهاره من.
بغض تو آبم ميکنـه.
دونـه اشکهای چشات خرد و خرابم ميکنـه.
بغض نکن کـه قلب من تو سينـه پر پر ميزنـه.
آخه اين چشمـهای تو تمومـه دنيايه منـه.
تو چشات کـه اشک مياد يه جورايی ديونـه ميشم.
صد هزار آباديم باشـه يه ويرونـه ميشم.
دست تو, تو دستمـه ديگه مـهم نيست چی كمـه.ش بـه جونم ميزنـه.
وقتی اشك تو چشماته دنيا سرم خراب ميشـه.
دشت سر سبز نگات يهو برام سراب ميشـه.
بغض تو مثل يه خنجر تيكه پارم ميكنـه.
بغض نكن غم چشات داره بی چارم ميكنـه.
من ميخوام كه چشم تو زلاله افتابی باشـه.
من باشم تو باشی وشب مـهتابی باشـه.
هر چی گفتی تو باشـه
حتی اگه بـه قيمت سوختن و شكستن و عمری بی تابی باشـه...........
بغض نكن

بازم من بازم تو :
بازم من بازم تو باز از نو روی یک خط و یک جا و با هم
تو اونجا من اینجا دو نزدیزدیکیم اما دوریم از هم
نـه تو حرف من نـه من حرف تو مـیخونی و مـیخونم
نـه تو قصد من نـه من قصد تو مـیدونی و مـیدونم
نبودت یـه درده بودنت یـه درده
شدم از روی قصه یـه اجیر و
نـه تو منو مـیفهمـی نـه یـه روح رحمـی
بگو عاشقی برگرده
کی مـیگه عشق عذابه کی مـیگه خوشی تو خوابه
چرا نمـیخوای بفهمـی کـه حال و روزم خرابه
دیگه بسه بازی نمـیخوای بسازی
دلم عاشقی بیتابه

یـادته اون روزای کودکی

نامـه مـی دادیم بـه هم یواشکی

یـادته خونـه مـی ساختیم روی آب

یـه کاغذ و سقف پولکی

همـیشـه مـی خندیدیم از ته دل

یـادته گریـه مـی کردیم الکی

تو مـی گفتی مثل باغ پولکی

من مـی گفتم مثل باغ مـیخکی

هیچ نمـی تونست ما رو

جدا کنـه از هم حالا با هر کلکی

آره بچه بودیم مست خیـال

اما عشقمون نبود دروغکی

حالا ما دو که تا بزرگ شدیم

مـی دونم بی دل شدی راس راستکی

تو مـیعشقت باغ غزله

اما تو هنوز یـه باغ پولکی
هرکاری کردم کـه تو رو گم کنم از خاطره هام
به درون بسته خوردم باز از تو گم شد لحظه هام
- خاطره های با تو بودنت چه جور فراموشش کنم
دلی کـه تو آتیش زدی چه جوری خاموشش کنم
ـجای نگاتو پر نکرد هیچی با هر چی کـه بود
انگاری تو خون منی تو پوست و گوشت و تاروپود
-دروغ نمـی گم بعد تو خیلی ها رفتنو و اومدن
اما توی نگاه من هیچ کدومشون تو نشدن
-جای نگاتو پر نکرد هیچی با هرچی کـه بود
انگاری تو خون منی تو پوست و گوشت و تارو پود
-دروغ نمـی گم بعد تو خیلی ها رفتنو و اومدن
اما توی نگاه من هیچ کدومشون تو نشدن
-فکر نکنی ازت مـی خوام بیـایی و با من بمونی
اینارو گفتم کـه فقط صداقتم رو بدونی
-من نمـی خوام کـه مثل تو هرزی باشم توی دمن
من عاشق عشق مـی مونم من عاشق عشق مـی مونم
من عاشق عشق مـی مونم من عاشق عشق مـی مونم
تو دیگه مردی واسه من

بابا بی خیـال دیگه ناز م حدی داره
ما کـه رفتیم تازه بعد ما مـی دونی کـه دوستتون داره
تو چی بودی جز یـه نکبت
حقتو خوب گرفتی گرفتی
تو مثل یـه آدمخوار زالو خونمو مـی مكيدي
حق نفرینم نبودی
اگه بودی نفرینت مـی کردم
تو رفتی و من موندم اشک و آه و سردم
واسه من یکی مثل تو چه فراوونـه و فته
تو چی فکر کردی کـه رفتی
تو لیـاقتم نداری کـه از تو من تقاص بگیرم
تو این فکر نباش کـه یـه روز برات بمـیرم
این خواهش آخر اونم اینکه نازنینم
برو اما رفتنی کـه تا ابد تورو نبینم
ای گل شکسته ساقه
گلی کـه تنـها تو باغه
راز تنـهايی خود گو
نکنـه آفتابه داغه
نکنـه ميلرزی ا ز درد
يا ميلرزی از سوز سرد
باغبونت کجا رفته
چرا رفت و تو رو ول کرد
گل زيبا چرا خوابی؟
يا کـه در حسرت ابی
مثل يک ماهی کـه مونده
جدا از دريای ابی
رنگت ای گل چرا زرده
کی تو رو اين جوری کرده
افتاب رو هيچ نميبينی
ابر تيره شده پرده
ديگه حتی يک گلم نيست
ديگه ياس و سنبلم نيست
ديگه افتاب نمـی تابه
ديگه حتی بلبلم نيست
نکنـه يه وقت بميری
روتو از ما بر نگيری
دوست داری بری از اينجا
اما نـه تو خواب اسيری
اما من ميخوام بسازم
دوست دارم باغ رو بسازم
سبزی رو برات بيارم
اينجا رو از نو بسازم
ما دو همراه ابرا
ما رودا و جويبارا
من فقط بـه خاطر تو زندگی ميارم اينجا

سهراب
گر گرفتم عاقبت از آتشت ای نازنین
تا بـه کی درون حسرت دیدار تو شیرین ترین
تا بـه کی درون حسرت دیدار تو مانم بگو
پس چرا حرفت نگویی ای عزیز ما

من کجا و تو کجا
من صدا و تو خدا
با توام دردآشنا
بر غریبی آشنا

یـاد آن شاعر فرزانـه کـه گفت
عاشقی یعنی دچار
فکر کنم فکر کنم فکر کنم شدم دچار
به سراغ من اگر مـی آیی
نرم و آهسته بیـا
مبادا مبادا ترک بردارد چینی نازک تنـهایی من

ماهی دل خسته منم
بی كس و بی هم نفس
خونـه من تنگ ولی
فرقی نداره با قفس
تو خونـه خالی من
مرده هوای تازگی
ديگه نفسهای منم گرفته بوی كهنگی
دستهای خشم ماهی گير رود رو واسم كرده يه تنگ
كی حرفهامو گوش ميكنـه حرف منـه خسته گل
نشسته احساس سكون
رو تن بی حرارتم
يه روز رها بودم ولی
مرده ديگه جسارتم
تموم لحظه های من ساكت و تكراری شده
تو رگهای خشك تنم غصه و غم جاری شده
همـه ربيدن از من و فقط تويی كه با منی
بيا بيا بی هدفم ميون قفل اهنی

لب دريا رو بـه موجا
روی نيمکت تک و تنـها
توی رويا
با خيالت زندگی رو زنده هستم
لب دريا عين موجا
باز بـه يادت ميخروشم
تا بفهمـی خيلی وقته اينجا منتظر نشستم
لب دريا انتظارت
چه قشنگه
همـه عمر انتظارت چه قشنگه
دريا بازم منو فرياد ميزنـه
ميگه خشکی جای موندن ديگه نيست
بيا دريايی شو
تا ماهی بشيم
اخه ماهی توی آب زندونی نيست
لب دريا انتظارت چه قشنگه همـه عمر انتظارت چه قشنگه

قسم بـه چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم
جز بـه تو و به خوبیـات بـه هیچی خو نکنم
قسم بـه اسمت کـه تو رو تنـها نذارم بعد از این
اسم تو را داد مـی که تا دم دمای آخرین

قطره قطره خونمو یکجا بـه نامت مـیکنم
دلخوشی های دنیـا رو خودم بـه کامت مـیکنم
مـیبرمت یـه جای دور مـیشم واست سنگ صبور
برات یـه کلبه مـیسازم پر از یـه رنگی پر نور

روح و دل و جون و تنم نذر نگاهت مـیکنم
دنیـاها رو فدای اون صورت ماهت مـیکنم
هر چی کـه باختی مال من هر چی کـه بردم مال تو
دفتر شعر پیرمو وقتی کـه مردم مال تو

قسم بـه چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم
جز بـه تو و به خوبیـات بـه هیچی خو نکنم
قسم بـه اسمت کـه تو رو تنـها نذارم بعد از این
اسم تو را داد مـی که تا دم دمای آخرین

ساغر

ساغر مستی من همـه هستی من
قصه کبوتر عشق کـه نشستی دل من
همـه بود ونبود بهترین شعر وسرود
تو عزیزی واسه کویر قلبم نـه سرود
شب و روزم ساز وسوزم خط بـه خط غزل غزل
تو رو خوندن با تو موندن دل بـه دل بغل بغل
تو بـه شیوایی عشقی بـه زلالی یک نگاه
هم سفر با من دیوونـه که تا انتهای راه(2)

ساغر مستی من همـه هستی من
قصه کبوتر عشق کـه نشستی دل من
همـه بود ونبود بهترین شعر وسرود
تو عزیزی واسه کویر قلبم نـه سرود

چشم چشم دو ابرو
چشم چشم دو ابرو دماغ و دهن يه گردوحالا بذار دو که تا گوش موهاش نشـه فراموش
چوب چوب يه گردن اينم يه گردی تن پا پا انگشت پا دست دست انگشت دست
چشم چشم دو ابرو دو ابروی كمونی
چشم چشم دو ابرو دو چشم آسمونی
چشم چشم دو ابرو چشمـهای خيس هر شب
من,تو يه فرياد
اسم تو عمری بر لب
دست دست دو که تا دست دو دست عاشقانـه
دو دست پاک و پر مـهر يه حس عاشقانـه
پا پا دو که تا پا دو پای همراه
همراهی قرص و محکم حتی که تا خونـه ماه
قلب قلب دو که تا قلب دو قلب قفله درون هم
دو قلب مست و عاشق عشقی فرا از عالم
جسم جسم دو که تا جسم دو جسم اما با يک روح
يه روح اسمونی بلند چو قله کوه

به درک
طلسمو بايد بشکنيم ما هم بشيم مثل همـه
حالا گه بي وفاييه ما بي وفاتر از همـه
هيچکسي غير از خود ما بـه داد ما نمي رسه
عاشقيا رو هم ديديم بـه هوسه يه بار بسه
عاشقي تو دوره ما والا سر و ته نداره
چيز بـه اين بي ارزشي بـه به و چه چه نداره
کوير خشک دلمون ديگه زده هزار ترک
غم ديگه بسه نازنين هر کي نمونده بـه درک
چاکر هر چي بامرام مخلص هرچي باوفا
در بـه در و هلاک يک همدم پاک باصفاس
خلاصه اين کـه نازنين گذشته ها رو بيخيال
پرواز عشقه باوفا حتي بدون پرو بال
عاشقي تو دوره ما والا سر و ته نداره
چيز بـه اين بي ارزشي بـه به و چه چه نداره
کوير خشک دلمون ديگه زده هزار ترک
غم ديگه بسه نازنين هر کي نمونده بـه درک

بريم يه جايي كه فقط من و تو باشيم و دعا يه جايي اندازه ما بـه قدر ما نور و هوا.
يه جايي كه غم نباشـه فرصتمون كم نباشـه.نفس سرش سم نباشـه .نفرتي از دم نباشـه.لقمـه نون حلال و پاك.سبزه و يك گلدون و خاك
كلبه و حوض و چمن خدا و عشق و تو و من
دواي دردا ناله نيست دردا بايد درمون بشين
جوونـها پير شدن بسه.پيرا بايد جوون بشن.بريم يه جايي كه ديگه بي كس و عاجز نميريم.ديگه براي گفتن عشقم مجوز نگيريم.
بالا بريم دوغ باشـه پايين بياييم ماست باشـه قصه عشق بي هوس اونجا ديگه راست باشـه نبيني كسي كه بي كسه.
كلاغه بـه خونش برسه .عشقو بگن بـه بچه ها تو درس و مشق و مدرسه

آرزو
وقتی نگاهم بـه نگاهت خیره مـیشـه
دوست دارم زمان بایسته واسه همـیشـه
چشمامون ببندیم بریم که تا ته رویـا
اون جایی هیچ وقت گلی پژمرده نمـیشـه

هر چی غم داری از دل نازکت بگیرم
اگه اشک از چشات جاری بشـه برات بمـیرم
سر رو شونـه هام بذاری و خودم برات بخونم
یـاد و اسم تو باشـه ورد زبونم مـهربونم

آرزو بی تو محاله لحظه هام بی تو سواله
بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی تو عبوره
من نمـیخوام تو خیـالم بگمت عاشقت هستم
دوست دارم کـه راستی راستی تو رو حس کنم تو دستم

آرزو بی تو محاله لحظه هام بی تو سواله
بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی تو عبوره
من نمـیخوام تو خیـالم بگمت عاشقت هستم
دوست دارم کـه راستی راستی تو رو حس کنم تو دستم

وقتی نگاهم بـه نگاهت خیره مـیشـه
دوست دارم زمان بایسته واسه همـیشـه
چشمامون ببندیم بریم که تا ته رویـا
او ن جایی هیچ وقت گلی پژمرده نمـیشـه

هر چی غم داری از دل نازکت بگیرم
اگه اشک از چشات جاری بشـه برات بمـیرم
سر رو شونـه هام بذاری و خودم برات بخونم
یـاد و اسم تو باشـه ورد زبونم مـهربونم

آخرین شب
امشب دیگه آخرین شب به منظور موندن
امشب دیگه آخرین شب به منظور خوندن
اما وعده دیدار ما کنجه دلاتون
قربون نگاه مـهربون و با صفاتون
از یـاد نبرین کـه رنگ مشکی رنگه عشقه
لبخند پر از صداقت و ریـاتونـه و عشقه
این دفعه مـیگم هرکی نموندش بـه سلامت
قربونـه وجودتون نگاتون عشقه
دل مـیشـه تنگ شما
قربونـه نگاهتون
صد سبد یـاس و اقاقی پیش کش نگاهتون
آسمون ستاره بارون مـیشـه با شب شما
تا ابد خنده مـهربونی رویشما

مـیدونم لحظه بی شما مـیشـه هلاهلم
بدرقه راه شما باشـه دل نا قابلم
هرجا باشین الهی بهار بشـه خزونتون
غم نبینـه الهی اون دل مـهربونتون

دل مـیشـه تنگ شما
قربونـه نگاهتون
صد سبد یـاس و اقاقی پیش کش نگاهتون
آسمون ستاره بارون مـیشـه با شب شما
تا ابد خنده مـهربونی رویشما




[soltanemeshki.blogfa.com - متن تمامي اشعار رضا صادقي دانلود آهنگ میمیرم تموم ميشه غم های من دیگه اشک نریز پشت پای من]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Mon, 24 Sep 2018 23:19:00 +0000